گلادیاتور ۲؛ سایه‌ای از گذشته

07:19240

Gladiator II (2024)

سیاوش شکیبایی:

«گلادیاتور ۲» ساختۀ ریدلی اسکات[1]، تلاشی است برای بازگشت به دنیای روم باستان و جلب رضایت طرفداران نسخۀ قبلی فیلم؛ اما آیا این بازگشت فقط سفری نوستالژیک است یا چیزی فراتر از آن را ارائه می‌دهد؟ پاسخ این سؤال تا حد زیادی بستگی به این دارد که شما به‌عنوان مخاطب چه انتظاری از فیلم دارید. درحالی‌که فیلم از لحاظ بصری چشمگیر است و لحظات تماشایی زیادی دارد، از لحاظ مفهومی کم‌رمق به نظر می‌رسد و زیر سایۀ عظیم قسمت اولش گیر افتاده است.

فیلم با نبردی نفس‌گیر آغاز می‌شود که نمایشی از خشونت و آشوب دوران است. در میان خاکستر و خون، صحنۀ سوزاندن اجساد کشته‌شدگان شهر «نومیدیا» یکی از تأثیرگذارترین لحظات فیلم است. شیون و زاری بازماندگان جنگ، همراه با چهرۀ مصمم «هانو» (پل مسکال)[2] برای انتقام، یکی از معدود لحظاتی است که فیلم موفق می‌شود تا مخاطب را به لحاظ احساسی درگیر کند. این صحنه اگرچه کوتاه است، اما نشانی از چیزی بزرگ‌تر در خود دارد؛ وعدۀ انتقامی که می‌تواند عمیق و تأثیرگذار باشد. بااین‌حال، فیلم در ادامه این وعده را به‌طور کامل عملی نمی‌کند.

خط داستانی فیلم تا حد زیادی بر رابطۀ میان هانو و «ژنرال آکاسیوس» (پدرو پاسکال)[3] متمرکز است. دشمنی‌ای که با کشته‌ شدن همسر هانو آغاز می‌شود، به شکلی جالب، اما کم‌وبیش کلیشه‌ای به دوستی تبدیل می‌شود. صحنۀ مبارزۀ هانو و آکاسیوس که درنهایت منجر به آشتی میان این دو می‌شود، یکی از معدود لحظاتی است که فیلم تلاش می‌کند از مسیر کلیشه‌ای قهرمان و دشمن خارج شود. پیشرفت رابطۀ این دو شخصیت، به‌خصوص زمانی که آکاسیوس به‌عنوان مردی گرفتار در سیاست‌های پیچیدۀ روم به تصویر کشیده می‌شود، یکی از جنبه‌های مثبت فیلم است. این تحول بیشتر به لطف بازی پدرو پاسکال و عمق احساسی که او به نقش اضافه می‌کند به یاد می‌ماند تا فیلم‌نامه‌ای که اغلب سطحی باقی می‌ماند.

 

دنزل واشنگتن[4]: ستاره‌ای که فیلم را می‌دزدد

بدون شک بازی دنزل واشنگتن در نقش «ماکرینوس»، درخشان‌ترین نقطۀ فیلم است. او نقش مربی گلادیاتورها را بازی می‌کند که به‌خوبی می‌داند چگونه در میان آشفتگی سیاسی و اجتماعی، جایگاه خود را حفظ کند و به قدرت نزدیک شود. واشنگتن با اجرای پیچیدۀ خود، شخصیت ماکرینوس را به کسی تبدیل می‌کند که بیش از هر شخصیت دیگری در فیلم، هوش و تدبیر دارد. تصور نسخه‌ای از فیلم که از دید او روایت می‌شود، به‌راستی هیجان‌انگیز است؛ اما متأسفانه فیلم هرگز جسارت کافی برای تغییر مسیر داستانی خود را ندارد.

با وجود معرفی اولیۀ ژنرال آکاسیوس به‌عنوان دشمن اصلی هانو، داستان به سمت دو شخصیت دیگر منحرف می‌شود: «گتا» و «کاراکالا»، پادشاهان دوقلوی روم. این دو امپراتور به شکل کاریکاتورگونه‌ای به تصویر کشیده شده‌اند و به لطف بازی‌های اغراق‌شدۀ بازیگران‌شان، بیشتر شبیه شخصیت‌های کمیک[5] هستند تا تهدیدی واقعی. بااین‌حال، نمایش خشونت سادیسم‌گونۀ آن‌ها در کولوسئوم، از صحنه‌های مبارزه با کوسه‌ها و گلادیاتوری که بر کرگدنی سوار شده است، به‌نوعی به جذابیت تاریک فیلم می‌افزاید. این صحنه‌ها نشان می‌دهند که چگونه قدرت مطلق می‌تواند به فساد مطلق و بی‌تفاوتی کامل نسبت به ارزش جان انسان منجر شود، اما افسوس که فیلم هرگز تلاش نمی‌کند تا عمیق‌تر به پیامدهای این فساد بپردازد.

 

طراحی صحنه: غرق در واقعیت

یکی از نقاط قوت فیلم، طراحی صحنۀ واقع‌گرایانه آن است. هرچند برخی صحنه‌ها مانند مبارزه با میمون‌های وحشی به طرز عجیبی غیرواقعی به نظر می‌رسند، اما بازسازی روم باستان و کولوسئوم با دقتی فوق‌العاده انجام شده است. این توجه به جزئیات، از معماری بناها گرفته تا لباس‌ شخصیت‌ها، مخاطب را به دل دنیای باستان می‌برد.

طراحی صحنه به طرز حیرت‌انگیزی شکوه و عظمت روم باستان را بازسازی می‌کند. این طراحی نه‌تنها به فیلم جلوه‌ای واقع‌گرایانه می‌دهد، بلکه نقش مهمی در انتقال حس تاریخی و عمق فرهنگی آن دوره دارد. معماری کلاسیک روم با ستون‌های عظیم، قوس‌های بلند و جزئیات خیره‌کننده، یکی از نمادهای قدرت و شکوه امپراتوری روم بوده و فیلم با بهره‌گیری از این عناصر، مخاطب را مستقیماً به قلب تمدن باستانی می‌برد.

کولوسئوم به‌عنوان نمادی از تفریح، خشونت و قدرت سیاسی، در فیلم نقشی محوری دارد. طراحی این سازه به‌گونه‌ای است که مخاطب را به فضای آن دوران می‌کشاند؛ جایی که جمعیت با فریادهای خود از مبارزات خونین لذت می‌برند و پادشاهان در بالاترین جایگاه نشسته‌اند تا قدرت خود را به رخ بکشند. جزئیاتی مانند تزئینات دیوارها، ساختار طبقات و حتی چیدمان صندلی‌ها نشان‌دهندۀ توجه فیلم به واقع‌گرایی است. این دقت نه‌تنها به افزایش تأثیرگذاری صحنه‌های مبارزه کمک می‌کند، بلکه نشان می‌دهد که چگونه معماری به‌عنوان ابزاری برای نمایش قدرت سیاسی و سرگرمی عمومی به کار گرفته می‌شد. فیلم با بازسازی شهر روم توانسته است پویایی و عظمت این امپراتوری را به تصویر بکشد. از کاخ‌ها و میدان‌های عمومی گرفته تا خیابان‌های شلوغ و بازارها، هر مکان به‌گونه‌ای طراحی شده است که هم واقع‌گرایانه باشد و هم حس تاریخی را تقویت کند. معماری در این فیلم فقط یک پس‌زمینه نیست؛ بلکه بخشی از داستان‌گویی است. برای مثال، استفاده از ستون‌های سنگی بزرگ و طاق‌های نیم‌دایره‌ای در کاخ امپراتوران دوقلو، نمادی از قدرت و ایستایی حکومت است، درحالی‌که تضاد این شکوه با خونریزی و آشوب در کولوسئوم، تناقض‌های درونی امپراتوری روم را به نمایش می‌گذارد.

در روم باستان، معماری یکی از ابزارهای اصلی نمایش قدرت و عظمت بود. بناهایی مانند کولوسئوم، معابد و قصرها نه‌تنها نشان‌دهندۀ مهارت فنی و هنری بودند، بلکه پیام‌های سیاسی را به مردم منتقل می‌کردند. این سازه‌ها طوری طراحی می‌شدند که عظمت حکومت را تجلیل کنند و درعین‌حال حس کوچک ‌بودن افراد را در برابر قدرت حاکمان القا کنند. این ویژگی در فیلم به‌خوبی بازنمایی شده است. هر سازه، از میدان‌های عمومی تا دکوراسیون داخلی کاخ‌ها، طوری طراحی شده است که حس قدرت، نظم و کنترل را منتقل کند.

 

رنگ‌ها و جزئیات: ترکیب هنری و تاریخی

طراحی صحنۀ فیلم نه‌تنها در معماری، بلکه در جزئیاتی مانند رنگ‌ها، تزئینات چشمگیر است. رنگ‌های طلایی و قرمز که در دکوراسیون داخلی کاخ‌ها استفاده شده است، نشان‌دهندۀ عظمت و لوکس بودن است، درحالی‌که رنگ‌های خاکی و سنگی میدان‌ها و خیابان‌ها حس واقع‌گرایی را تقویت می‌کند. این تضاد رنگی به‌طور هوشمندانه‌ای شکاف طبقاتی و تفاوت میان زندگی اشراف و مردم عادی را بازتاب می‌دهد.

 

نوستالژی به‌جای نوآوری

یکی از مشکلات اصلی فیلم این است که بیش‌ازحد به قسمت اول وابسته است. استفاده از تصاویر و صحنه‌هایی از گلادیاتور اصلی به‌جای ایجاد هویت مستقل، نشان می‌دهد که فیلم تنها به دنبال راضی کردن طرفداران قدیمی است. این وابستگی بیش‌ازحد به گذشته، فیلم را از تبدیل‌شدن به اثری خلاقانه و نوآورانه بازمی‌دارد.

 در انتها می‌توان گفت که گلادیاتور ۲ فیلمی پرزرق‌وبرق و پرهزینه است که در لحظاتی می‌تواند مخاطب را سرگرم کند، اما درنهایت چیزی بیش از یک تقلید بزرگ از فیلم اول نیست. بازی خیره‌کنندۀ دنزل واشنگتن و طراحی صحنۀ فوق‌العاده، نقاط قوت فیلم هستند، اما فیلم‌نامه ضعیف و وابستگی بیش‌ازحدش به نوستالژی آن را از تبدیل شدن به اثری ماندگار بازمی‌دارد.

پانوشت

[1] Ridley Scott

[2] Paul Mescal

[3] Pedro Pascal

[4] Denzel Washington

[5] Comics

لینک کوتاه
https://koochemag.ir/?p=18715