-
3448. رتبۀ اول | نجمه جوهری، امیرحسین شریف زاده و محمد فراهانیکوچهها چه شکلی هستند؟ چیزی که با شنیدن این سؤال در ذهنمان تصویر میشود، زمینی است که طولی چند برابر عرضش دارد و در اطراف آن ساختمانها و خانههایی قرار دارند و عموماً محل عبورومرورند و گذرگاه، اما چیزی که در این طرح برای ما مسئله بود، امکان ایجاد قالبی متفاوت برای این فضای عمومی بود. داستان، رد شدن از مرزهای همیشگی کوچه است. گذر کردن از اینکه همه اتفاقها بیرون از مرزهای کوچه بودند و نگاه دوبارۀ ما منجر به داخل شدن اتفاقها به خود کوچه است. کوچه برای ما تبدیل به یک حجم چهاروجهی شد و از قالب سطح درآمد. وجه رو به خیابان و رو به آسمان باز است و بقیه جزئی از کوچهاند. ساختمانها از بیرون مرز به درون آمدند و حالا همهچیز درون خود کوچه اتفاق میافتد. این خیابان راستایی شمالی جنوبی دارد و خیابان انقلاب را به بلوار کشاورز متصل میکند. محله بافت زیاد متراکمی ندارد. زمینهای است فرهنگی و چندین دانشکده و دانشگاه تهران در نزدیکی آن واقع شده است. فضای شهری صحنهای است که داستان زندگی جمعی در آن گشوده میشود؛ فضایی که به مردم اجازه میدهد تا به آن دسترسی داشته باشند. در این فضا این امکان به وجود آمده که برخی مرزهای اجتماعی شکسته شوند تا مردم فرصت دوبارۀ باهم بودن را در مقیاسی کوچک به نام خانه پیدا کنند. ما با در نظر گرفتن این سه ویژگی، یعنی عمومی بودن فضا، باز بودن فضا و برقراری تعامل اجتماعی، سعی در ایجاد یک ریزفضای شهری داشتیم، همتراز با خیابان کوچهای بنبست که در آن اتفاقها رغم میخورد، نه در اطراف آن. این کوچه در خود خانهای دارد و فضای کارگاهی و یک فروشگاه و دسترسیهای عمودی برای طبقات بالاتر از تراز همکف زمین را بهمثابه کوچهای بنبست در نظر گرفتیم که در تراز صفر فضای شهری ایجاد میکند، بدون محدودیت ورود. با تأکید بر حفظ کوچۀ ایجادشده و مساحت کم سایت موردنظر ما، سطح همتراز با خیابان تا حد ممکن جزئی از کوچه است و اتفاقات ساختهشده در تراز بالاتر قرار دارند، بهجز فضایی که برای فروشگاه در نظر گرفته شده، اما مسئله این است که باید تلاش میکردیم تا دید به آسمان هم تا حد امکان باز بماند، پس فضاهایی که بهعنوان فضای ساختهشده در نظر گرفته شدند صرفاً باید پاسخگوی یک سری نیازهای حداقلی از فضای زیستی باشند. مبلمان و فرنیچرهای استفادهشده در طرح نیز حالتی کمجا دارند. در صورت لزوم باز میشوند و مورداستفاده قرار میگیرند و بعد به حالت اولیه بازگردانده میشوند.
-
3460. رتبۀ دوم | ریحانه رحیمیان، محمد مهدی رحمتی، محمد متین کوچک زاده و طهورا هراتیانبستر طراحی: پروژه در زمینی کممساحت در محلۀ وصال شیرازی، واقع در مرکز شهر تهران قرار گرفته است. مؤسسات آموزشی و دانشگاهی بسیاری چون دانشگاه تهران در این محدوده قرار دارند. وجود کتابفروشیها، فروشگاههای لوازم هنری، گالریهای متعدد، کافهها و از همه مهمتر حضور بزرگترین مرکز آموزش هنرهای زیبا، پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران، این محله را به قطب فرهنگی و هنری شهر تهران بدل کرده است. ازاینرو رویدادهای هنری و حضور قشر هنرمند جامعه در این محله نقش بسیار پررنگی دارند. به همین سبب طراحی فضایی که امر زیست و کار هنرمندان و مخاطبانشان را تسهیل کند، ایدئال به نظر میرسد. خانهای برای هنر: در این پروژه فضایی جهت زیست موقت و کار برای هنرمندان تازهکاری طراحی کردیم که بهطور معمو از پس هزینههای اجارۀ خانه و استودیوی جداگانه برنمیآیند. در نتیجه سعی شد تا الگویی ارائه شود که در آن سه امر زیست، خلق هنر و نمایش آن به دنیای بیرون امکانپذیر باشد و فرایند جذب مخاطب برای آثارشان را تسریع کند. هنر سیال و پویاست. این سیالیت و پویایی را وارد طرح کردیم و نتیجه آن ساختمانی شد که خود را بسته به نیاز کاربرش تغییر میدهد. این انعطافپذیری فضاها باعث ایجاد کیفیات منحصربهفرد و متغیری میشود که پاسخگوی نیاز کاربران خود در رشتههای متفاوتی از هنرهای زیباست. برای مثال، درعینحال که میتواند تبدیل به یک آتلیۀ نقاشی برای یک نقاش شود، میتواند یک سن نمایش برای یک هنرمند تئاتر هم باشد. زیست هنرمند بهمثابه هنر: این طرح از یک ایدۀ اولیۀ کلی نشئت گرفته است. ساختمان را بهمثابۀ سن نمایش و کوچۀ نصرت را بهعنوان جایگاه تماشاچیان دیدیم. قرارگیری باکس پله بهصورت نمایان (EXPOSED) در ضلع غربی ساختمان سبب زنده شدن نمای سوم شده اس که با توجه به شرایط سایت و هدف طراحی، نمای بااهمیتی هم بهحساب میآید. پاگردهای عریض و سیرکولاسیون ویژۀ پلهها، آنها را به مکانی مناسب جهت نمایش آثار هنری تبدیل کرده است. آثاری که مخاطب و جامعۀ هدفشان عابران کوچۀ نصرت هستند. در بطن پاگردها دانههای زیستی تعبیه شده است که با ساختار آسانسورمانندی که برایشان طراحی شده است، قابلیت حرکت دارند. جایگشت حرکتی این دانهها نسبت به یکدیگر سناریوهای فضایی مختلفی را ایجاد میکند که بسته به نیاز کاربرانش تنظیم میشود و کیفیت فضایی موردنظر را خلق میکند. الگوی قابلتکثیر: الگوی ارائهشده بازتعریفی است در جهت تسهیل زندگی یک هنرمند از نگاه معمولی که به مفهوم زیست و کار میتوان داشت. قرارگیری کاربریهای متنوعی مانند گالری فروش آثار هنری، سن نمایش، استودیوی نقاشی و مجسمهسازی، خانه و... آنهم در این مساحت کم، این طرح را به الگویی بهینه و قابلتکثیر در محلۀ وصال شیرازی تبدیل کرده است.
-
3440. رتبۀ سوم | علی چائی چیان و امیرعلی علائیتأسیس دانشگاه تهران و در ادامه، طرح توسعۀ آن در اراضی اطراف دانشگاه موجب جذب اقشار مختلف و بهتبع آن به وجود آمدن کاربریهای پاسخده این اقشار به این بستر شده است؛ بستری که قائل به چندصدایی است و به همین دلیل کاربریهایی نظیر خانه، خانۀ دانشجویی، اداره، دفتر کار خصوصی، فروشگاه، کافه و ... را در خود جای داده است. بهاینترتیب بستر پروژه میزبان لایههای اجتماعی متفاوتی است که روایتگر رابطۀ خاص خود از کار و زندگی هستند و هر سبک زندگی، تعیینکنندۀ نسبت فضای تخصیصدادهشده به هر یک از این عرصههاست. در قدم اول به گونهشناسی و بازنمایی این روایتها در بستر طرح پرداختیم. گونۀ «منزل» که در آن کاربران تمام فضای در اختیار خود را به زندگی کردن اختصاص میدهند. برخی دیگر در کنار فضای زندگی خود، محلی را برای امرارمعاش در قالب فروش محصولات دستساز در نظر میگیرند که آن را «بالاخانه» مینامیم. در مقابل دفاتر خانگی را بهعنوان نمایندۀ گونۀ سوم تحت عنوان «اداره» در نظر میگیریم که در آن سهم بیشتری از فضا در اختیار فعالیت کاری قرار گرفته است. گونۀ چهارم با نام «دکان» نیز روایتگر شرایطی است که در آن کاربر، فضای مدنظر را تنها به فعالیت اقتصادی اختصاص میدهد. به علت نامتعین بودن کاربران نهایی، پروژه به دنبال ساختاری پاسخده برای همۀ این اقشار بود تا از این طریق حضور مؤثر خود را طی سالیان و در مواجهه با نسلها و کاربران متفاوت تداوم بخشد. به نظر میرسد در گونههای شناساییشده، بخشی از فضا ظاهری قطعیتر و بخشی دیگر دارای روحیهای منعطفتر است. پاکت فضایی پروژه به دو بخش ثابت و انعطافپذیر تقسیم شد: بستهای ثابت در همنشینی با پلتفرمی برای برنامههای انعطافپذیر. دسترسی عمودی پروژه نیز در بخش شمالی سایت بهگونهای جانمایی شد که در هر طبقه، تفکیک فضایی بین این دو بخش و دسترسی به هریک برای کاربران امکانپذیر باشد. فضاهای خدماتی (سرویس بهداشتی و آشپزخانه) به دلیل ملاحظات فنی در بخش ثابت در نظر گرفته شدند. برای جانمایی بخش متغیر پروژه از جعبههایی با قابلیت جابهجایی کمک گرفته شد. امکان حرکت جعبهها روی ریلهای پیشبینیشده در کف و سقف توسط نیروی انسانی وجود دارد. کاربر میتواند پس از تعیین گونۀ عملکردی و سبک زندگی خود، بهواسطه لغزش این جعبهها، رابطۀ بین سهگانۀ عملکردی حیاط | کار | زندگی را شخصیسازی کرده و موجب تغییر کیفیتهای فضایی پروژه به فراخور نیاز شود. بهعبارتدیگر هریک از این عوامل رابطه علت و معلولی متقابلی با یکدیگر برقرار خواهند کرد و بهواسطۀ تغییر یکی از آنها عوامل دیگر نیز دستخوش تغییر خواهد شد. به علت قرارگیری لایۀ تغییرپذیر در جدارۀ شهری، نمای پروژه بازتابی از سبک زندگی ساکنان مجموعه میشود. بهاینترتیب پروژه، پلتفرمی منعطف برای ترجمۀ روایتهای موازی کاربران و از همین منظر متضمن چندصدایی حاکم بر بستر است.
-
3457. احمد فاضلی و مائده اقدامی«خانۀ میان سبز» در پاسخ به سه مسئله طراحی شده است: اولین مسئلۀ حائز اهمیت، سایت خانه است. خانه در محلۀ وصال شیرازی است که یکی از محلههای قدیمی و ریشهدار تهران قرار گرفته است. ساخت دانشگاه تهران و حضور دانشجویان در بافت محله منجر به ایجاد تغییرات اساسی مانند شکلگیری قشر روشنفکر و سنتی در ساختار محله شده است. این موضوع، یعنی قرارگیری دو قشر از جامعه با دیدگاههایی کاملاً متفاوت در یک مکان، آنهم بدون توجه به نحوۀ حضور و تعامل آنها با یکدیگر منجر به عدم درک جهانبینی و فرهنگ شخصی هریک از آنها شده است. عدم دیالوگ و ارتباط صحیح این دو گروه با یکدیگر باعث ترک محله توسط شمار زیادی از ساکنان قدیم و در نتیجه کمرنگ شدن سکونت و امنیت در سطح محله شده است. همچنین این مسئله یکی از مسائل اساسی جامعۀ امروز ایران است. ایجاد تعامل میان اقشار مختلف با تفکرات متفاوت در جامعه، راهکاری مناسب برای شرایط حاکم در سطح محله است که باعث شکلگیری حس تعلق به مکان و خاطرهسازی برای ساکنان آن میشود. علاوه بر این، با توجه به اینکه اکثر ساکنان فعلی این منطقه قشر دانشجوی جامعه هستند، در روند طراحی پروژه در نظر گرفتن فضایی برای امور فرهنگی مدنظر بوده است. در «خانۀ میان سبز» فضای گودالباغچه، فضایی برای دورهم جمع شدن دو قشر جامعه در نظر گرفته شده است. مسئلۀ دوم موضوع کار و زندگی است. در روند طراحی پروژه نیاز به فضایی واسط و انعطافپذیر حس میشود. فضایی که حضور در آن بتواند تنشهای ایجادشده در محیط کار و زندگی را در خود حل کند و مانع انتقال این تنشها به فضاهای دیگر شود. این فضای میانی و انعطافپذیر مسیر سبزی است که از بدو ورود به ساختمان شروع میشود، در میان طبقات گسترش مییابد و فضایی برای ایجاد تعامل بین واحدهای بنا برای ساکنان آن مهیا میکند. مسئلۀ سوم کوچک بودن بناست. زمین بنا نمایندهای از وضعیت خانههای آپارتمانی در سطح شهر است که به دلیل متراژ کم فاقد بسیاری از کیفیات مطلوب زندگی است؛ بنابراین یکی از اهداف اصلی در طراحی پروژه پاسخدهی به مشکلات موجود مانند تیپ بودن پلان واحدهای مسکونی، عدم توجه به سبک زندگی افراد مختلف، نحوۀ ارتباط واحدها برای ایجاد تعاملات اجتماعی با یکدیگر، کمبود فضاهای باز و نیمهباز مناسب، فضاهای سبز و حیاط در میان این قبیل خانههاست. بنابراین با توجه به پاسخهای ارائهشده برای مسائل پروژه، نام این بنا، میان سبز انتخاب شده است.
-
3432. امیر مسعود آقاجانی زاده، مینا گندمی و شاقیک ملکیان مهر«برگی از آینده» ظرفیت بیپایان انسان برای تخیل و پتانسیل بیحد او برای رشد و تحول نقطۀ شروع این طراحی است. «برگی از آینده» نام ساختمانی واقع در خیابان وصال تهران است که شما آن را هدف و معنا خواهید شناخت. ما به دنبال راهی برای تعامل با آینده و گذشته بودیم. در اینجا توانستیم پاسخی جدید به این موضوع بدهیم. ادغام هوش مصنوعی با این ساختمان، یک گلخانه و کارگاه گل و گیاه را به یک فضای کار و زندگی خاص تبدیل کرده است. فناوری هوش مصنوعی در زمینههای مختلف این طراحی ادغام شده است. بهعنوان مثال، دستیارهای مجهز به هوش مصنوعی برای کمک به مشتریان در انتخاب گلها و گیاهان مناسب بر اساس ترجیح خود و ایجاد چیدمانهای سفارشی بر اساس انتخابهایشان، بهطور مداوم مشغول به کار هستند. همچنین از هوش مصنوعی برای نظارت بر رشد گیاه، خودکار کردن فرایند آبیاری و کوددهی و تنظیم نور و دما بر اساس نیاز گیاه استفاده میشود، اما محدودیت ابعاد زمین در این پروژه باعث فکر به صرفهجویی در فضاها شد. مبلمان چندمنظوره و دیوارهای قابل حرکت روی ریلها و پلکانی که در مواقعی که از آنها استفاده نمیشود، بسته میشوند و روی سطح زمین قرار میگیرند، از نمونههای این طراحی هستند. این عناصر که بهراحتی قابلتغییر هستند، نیازهای مختلف را برای کاربر برآورده میکنند. استفاده از عناصر طبیعی مانند گیاهان، گلها و نور طبیعی در این ساختمان ضروری بود. ازآنجاییکه این پروژه یک طراحی برای فروشگاه گل است، در فضاهای این ساختمان همزمان از عناصر آیکونیک مثل مواد نیمه شفاف برای ایجاد زیبایی آیندهنگر، عناصر گذشته ایرانی مثل آجر و رنگ سبز ایرانی در ارتباط با بافت به کار رفته است. ابزارهای هوشمند هم مانند نمایشگرهای هوش مصنوعی وجود دارند که رنگ یا شکل را در پاسخ به محرکهای مختلف تغییر میدهند. بهعنوان یک فروشگاه گیاه آیندهنگر مبتنی بر هوش مصنوعی، این ساختمان پتانسیل جذب طیف گستردهای از افراد، مشتریان و کارمندان را دارد. مثل افرادی که علاقۀ زیادی به باغبانی و گیاهان دارند که ممکن است علاقهمند به بازدید از فروشگاه برای خرید گل و گیاه یا شرکت در کارگاهها یا رویدادها یا گرفتن مشاوره از کشاورزان باشند یا افرادی که به طبیعت و فضای باز کشیده میشوند ممکن است جذب فضای سبز و عناصر طبیعی در اینجا شوند. آنها ممکن است حتی برای فرار از محیط شهری، استراحت و تجربۀ طبیعت به شیوهای منحصربهفرد از این فروشگاه بازدید کنند. سیستم و تکنولوژی ماشینی درون ماندگاری و واقعبینانه برای تجزیهوتحلیل سلامت و نیازهای گیاهان شامل این دستگاهها میشود: حسگرهای خاک، حسگرهای نور، حسگرهای دما و رطوبت و فناوری تشخیص تصویر. هدفی دیگر در این پروژه، متصل کردن دانشجویان به این ساختمان هوشمند است. با این کار نهتنها عملیات و رشد کسبوکار این خانوادۀ دارای این مجموعه ارتقا مییابد، بلکه تجربیات یادگیری ارزشمندی را برای نسل بعدی در این زمینه فراهم میشود.
-
3445. سینا طبایی ثقه الاسلامی و نریمان رفعتیهمزیستی و همافزایی مهاجرتهای گسترده جوانان از شهرهای کوچک و روستاها به کلانشهرها منجر به گسترش شهرها و همچنین کمبود مسکن مناسب برای زندگی جوانان شده است. این عامل سبب شکلگیری سبک جدیدی از زندگی برای قشر جوان و مهاجر شده است. تهران بهعنوان یکی از شهرهایی شناخته میشود که در طی سالهای اخیر جوانان زیادی به سبب کیفیت زندگی در راستای کار و تحصیل به آن مهاجرت کردهاند؛ درصورتیکه بخش عظیمی از این قشر مشکل مسکن در این شهر را دغدغۀ خود میدانند. زندگی اشتراکی سبکی است که در آن موجب همافزایی اقتصادی، همچنین افزایش رفاه و تعاملات اجتماعی میشود. این نوع فضا میتواند تعاملات اجتماعی را افزایش و موجب تولید ثروت شود؛ بنابراین در راستای توانمندسازی قشر جوان جامعه که در نظر دارد استقلال خود را در کلانشهرها به دست آورد، موفقیت و استقلال فردی آنها با این سبک از زندگی میتواند نیروی محرک اقتصاد و اجتماع باشد. ارتباط پروژه با دانشگاه تهران و محیط فرهنگی منطقه باعث شکلگیری ایدۀ کار و زندگی اشتراکی شد. دانشجویان دانشگاههای مختلف زمانی که برای تحصیل به تهران میآیند اکثراً در خوابگاه سکونت دارند. با اتمام دورۀ تحصیل به دلیل هزینههای گزاف مسکن در تهران ناگزیر به بازگشت هستند. بهاینترتیب سرمایۀ اجتماعی که سالها زمان صرف پرورش آن شده است از مرکز اتفاقات مهم سیاسی اجتماعی و اقتصادی کشور فاصله گرفته و فرصت تأثیرگذاری افراد از آنها گرفته میشود. از سوی دیگر، سبک زندگی اشتراکی همواره به دلایل فرهنگی مورد انتقاد بوده است. ما نیز با درک این مسئله مهم به طراحی چنین پروژهای در مکان (اطراف دانشگاه تهران) و زمان (افزایش قیمت شدید مسکن) مناسب برای دانشجویان فارغالتحصیل شده همراه با تجربۀ زیست خوابگاهی پرداختیم. با توجه به شرایط محیطی و فرهنگی بستر، یکی از مناسبترین مکانهایی در ایران است که شرایط مطلوبی برای شکلگیری این سبک از زندگی در آن فراهم است. این پروژه میتواند آزمایشگاهی برای مسکن اشتراکی باشد تا در صورت موفقیت به دیگر مناطق شهر با بسترهای متفاوت فرهنگی تعمیم داده شود. پروژه از ترکیب واحدهای خصوصی همراه با نشیمن و آشپزخانه اشتراکی تشکیل شده است. زندگی اشتراکی سبب شده تا بتوانیم راهپله را در کل پروژه تقسیم کنیم، یعنی تمام طبقات به فضاهای اشتراکی یکدیگر دسترسی دارند و میتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند. این خصوصیت راهپله را از یک فضای مرده که تنها ارتباط عمودی را تأمین میکند تبدیل به فضایی برای ایجاد تعاملات اجتماعی و محلی برای گفتوگو تبدیل شده است. فرم پلکانی مانند طرح باعث افزایش نورگیری مرکز طبقات بهوسیله طاقچههای نوری شده و همینطور دید و نظارت به فضا را افزایش داده است. در طبقۀ همکف فضای کار اشتراکی در نظر گرفتهشده تا افراد ساکن و غیر ساکن بتوانند با یکدیگر تعامل و همافزایی داشته باشند. امید است این تعامل و همافزایی در کل مجموعه به تولید ثروت و استقلال فردی و اجتماعی منجر میشود.
-
3502. احسان عبدالمحمدی سنجانی و عبدالحمید عالی حسینی«تنها در عشق، وحدت و دوگانگی در تضاد نیست». برای ایجاد یک محیطی که دوگانۀ کار و زندگی به یک وحدت برسند، میتوان زندگی را درون کار تزریق کرد. با این نگاه، زندگی در سه سطح به تپش شهر متصل شد؛ آسمان و نور نمادی از عشق و زندگی در قلب کار کشیده شده و بر سطح شهر جاری شد. موقعیت طرحشده برای پروژه، میراثی از معماری معاصر ایران را یدک میکشد که در حال پیوستن به تاریخ است. میراث وارطان در بافت فضاهای خصوصی و عمومی در خانههای انقلاب راهکاری برای بارش زندگی در کار بود؛ بنابراین شبکۀ ارتباطی محوری آسمان را به زندگی و زندگی را به شهر و شبکۀ ارتباطی تعاملی زندگی در زندگی را به زندگی در کار متصل میکند. گودال باغچه خوشامدی است برای ورود مخاطبان و در کنار پرورش ماهیان در حوض کوچک، زندگی را در دو کار تزریق میکند. پلههای آسمان مهمانان را از گودال باغچه به قلب فضا دعوت میکند. آشپزخانه در بالای آن امکان پذیرایی از مهمانان را فراهم میکند. روبهروی همین فضاست که آسمان باعث رشد زندگی و کار در گلخانه میشود. محصولات تولیدشده در این فضا در واحد تجاری بزرگ بستهبندی و فراوری شده و به فروش میرسد. رشد گیاهان این فضا به آرامستان خانه رسیده و خواب را شیرین میکند. ورود به خانه از کنار گودال باغچهای اتفاق میافتد که در کنار آن دو واحد تجاری مانند کافیشاپ، رستوران، فروشگاه و کارگاه میتواند قرار گیرد. این دو فضا متشکل از یک فضای کوچک که یک کافیشاپ کوچک است و یک سالن کارگاهی است. شبکۀ ارتباطی محوری پروژه دسترسی به این فضا را فراهم کرده و از طرف دیگر ورودی را به فضای مهمان اتصال میدهد. فضای مهمان نیاز به سرویسپذیری از آشپزخانه دارد؛ بنابراین آشپزخانۀ طبقۀ بالای آن با یک پله و وید با آن ارتباط بصری و فیزیکی دارد. اتاق رو به جنوب با توجه به نورگیری آن فضای مناسبی برای پرورش گیاهان خوراکی و کار برای خانه است. با قرارگیری یک حوض ماهی در این فضا یا در کنار کافیشاپ، چرخۀ آکواپونیک فارم تکمیل شده و با رسیدگی ساکنان خانه به آن قابلیت برداشت محصولات را خواهد داشت. در طبقۀ انتهایی سه فضا تعریف شده که یکی از آنها به شکل یک سوییت طراحی شده و متصل است به شبکۀ تعاملی آشپزخانه. دو فضای دیگر نیز بهعنوان اتاقهای خواب مجزا دیده شده است. در مجموع پس از تعریف خانه بهعنوان حیاط حیات، نگاه اصلی ما در راستای ایجاد یک سنتز برای دو پارادایم کار و زندگی بود. نتیجۀ آن سهگانۀ کار و زندگی، کار برای زندگی و کار برای شهر بود و شبکۀ ارتباطی با الهام از میراث وارطان شکل گرفت که مرز میان کار و زندگی را از بین برد.
-
3474. امیررضا کریمی، نگین صدری، ثمینه کلاهدزوان، فاطمه پارسافر و محمد جواد برنگیکوچه در کوچه. کوچههایی برای وصل نسلهای فصلشده؛ قصۀ محلۀ وصال! مواجهۀ ما با داستان محلۀ وصال تهران، در پس پرسهزنیهای هرروزه میان خیابان انقلاب، دانشگاه تهران و کوچههای منتهی به آن آغاز شد. محلهای که به روایت نقشهها، صمیمانهترین راههای رسیدن به دانشگاه را در خود جای داده است و به روایت قدمهایی که هرروز از آن گذر میکنند، نامهربان و ناامنترین آنها را. دانشگاهی که با قدرتی شگرف در میانۀ خیابان انقلاب نشسته، اما گویی با چند خیابان آنطرفتر سستترین پیوندی نیافته است. دانشجویانی که قشر اصلی رفتوآمد منطقه هستند، اما کمترین محیط برای کار و تعامل را خارج از دانشگاه پیدا نمیکنند. روایت زمانی جان بیشتری به خود میگیرد که شیشههای شکستۀ ساختمان متروکه، بوق ممتد ماشینی در تقلای ورود به پارکینگی که بیقاعده آسفالت شده و چشمهای خستۀ پیرمرد خیاط محل به سخن آمدند. تصمیمی که سالها پیش برای توسعۀ دانشگاه گرفته شده بود و درست جایی در میانۀ راه رها. با نگاهی به قصههای پردرد اهالی محل و نیمنگاهی دیگر به دانشجویان، بر آن شدیم تا قصۀ کوچهپسکوچههای «خیلی دور، خیلی نزدیک» به دانشگاه را با نگاهی نو به طرح توسعه بازنویسی کنیم. طرحی با رویکرد «توسعۀ دانشگاه محلهمحور» و «توسعۀ محلۀ دانشگاه دوست». ایدۀ ما برای طراحی خانه کار و زندگی، بازگرداندن قشر محلی به بافت منطقه، همزمان با افزایش حضور دانشجویان در محلۀ وصال و ایجاد پیوندی میان این دو قشر بود. پیوندی که پایدارترین توسعۀ شهری و اجتماعی را با توجه به بافت محله میتوان در آن دید و مؤثرترین روش را برای بازگرداندن امنیت محله -با حضور اهالی محل- و شور و سرزندگی -باحضور دانشجویان- در نظر گرفت. علاوه بر ایجاد تعامل میان قشر دانشجو و محلی که بهعنوان عامل اجتماعی افزایش امنیت مدنظر قرار گرفت، ایجاد روشنایی شاخص در معبر نیز بهعنوان عامل شهری مطرح شد. بدین ترتیب طراحی با سه لکۀ اصلی شکل گرفت: اول فضایی برای زندگی اهالی ساکن، فردی که صاحب تخصص خاص باشد یا به دانشگاه متعهد شود که ضمن زندگی در این فضا، خدماتی به دانشجویان ارائه کند، دوم فضایی برای ارتباط میان دانشجو و اهالی محل که بسته به سلیقه یا تخصص مالک خانه میتواند به کاربریهای گوناگون بدل شود. برای مثال نجاری محلی که کارگاهش را در اختیار دانشجویان قرار میدهد و افراد ضمن آموختن تجربیات تعامل قوی و خاطرهانگیزی با محله پیدا میکنند و فضای سوم، فضایی برای فروش تولیدات کارگاه و البته نسبتاً شهریتر که البته این فضا نیز با توجه به مشغله صاحبخانه میتواند فضایی شناور میان فروشگاه و کارگاه محسوب شود. قسمت کارگاه و فروشگاه، فضایی زنده و پویا برای شهر، روشنگری برای معبر و احیاگر تعامل هستند که با کوچهای از معبر اصلی جدا شده و عابران را به خود میخواند. سه لکۀ اصلی ما حول حیاط-کوچهای گرد هم آمدند، فضایی برای پیوند میان دو قصهای که هر یک بهنوبه خود در این محله مهجور ماندهاند و اینجا در کوچه در کوچه، با یکدیگر گره میخورند.
-
3404. سیاوش شکیبایی کیا و سحر پور غلامیمحلۀ وصال شیرازی. گذشته: محلهای که از زمان انتخاب تهران بهعنوان پایتخت موردتوجه بوده و با انتقال نهر کرج رونق گرفت. گسترش شهر در دورهای از تاریخ که سرمایۀ زیادی از طریق فروش نفت در دست بود و بستر برای ساختوساز و تغییر چهرۀ شهر فراهم شده بود در این منطقه انجام شد. ساخت فضاهای مهم در این محله تأثیری فراتر از پیرامون خود داشت. خاطرات تلخ و شیرین فراوانی در این محله ساخته شده و در پسزمینۀ خیلی از اتفاقات تاریخ معاصر حضور داشته است. امروز: امروزه این محله فضایی برای ادارههای دولتی و غیردولتی، بانکها و ساختمانهای پزشکان و... شده است و ساختمانهای مسکونی نسبت به گذشته در آن کمتر شدهاند. همین امر باعث شده که در اکثر خیابانها در طول روز تجمع و ترافیک باشد و در شبچراغ محله خاموش باشد؛ اما از نظر فضایی هنوز هم پیادهروی در بلوار کشاورز، پارک لاله، گذر کتابفروشیهای انقلاب و... و وقت گذراندن در کافههای محله برای مردم جذاب است. کار + زندگی: ترکیب فضای این دو در شرایط امروزی میتواند هم برای خودمان و هم برای شهر مفید باشد، چراکه بیشتر رفتوآمدهای داخل شهر مردم در روز در مسیر این دو فضاست. از طرف دیگر خیلی از مشاغل نیاز به صرف وقت زیادی دارند، پس میشود کار، زندگی باشد و زندگی، کار. کار + خانه معماری: شکلگیری این خانه بر اساس نیازهای خود ما بود، اینجا برای یک زوج معمار طراحی شده که کارشان را جدا از زندگی نمیدانند. در این فضا میشود در بین زندگی کار کرد. مرز بین فضای کار با خانه فقط چند پله است. طراحی بهصورت سکشنمحور است و چیدمان فضاها روی هم و بر اساس نیاز به دسترسی به معبر انجام شده است. در هر قسمت از ساختمان نور و قابلیت استفاده از فضای باز وجود دارد. در فضای کار هم که در کنار گذر قرار دارد، معماری کردن بیشتر برای رهگذران برجسته میشود تا در دفتری در طبقۀ چندم یک برج. طبقۀ همکف فضای کار و زیر همکف، در مجاورت حیاطخلوت پشتی برای جلسات و پرزانت برنامهریزیشده است که میتواند برای استراحت همکاران هم استفاده شود. اما فضای خانه که در شمال و جنوب با فضای باز در ارتباط است هنگامیکه ساعت کاری به پایان برسد چراغ محله را روشن نگه میدارد. تکثیر بنا در محله: بهمنظور تکرار بهعنوان یک بنا که میل به تعامل با بستر خود دارد میتوان آن را برای سایر مشاغل هم برنامهریزی کرد. مثلاً زیر همکف میتواند فضای تولید و همکف فضای ارائۀ کالا باشد یا میشود بهعنوان کافه و رستورانی صمیمی در کنار محل زندگی صاحبان آن مورداستفاده قرار بگیرد. با توجه به تخریب ساختمانهای اطراف که معمولاً بهمنظور توسعۀ دانشگاه و... خریداری شده میتوان یک محله با مورفولوژی منحصربهفرد ایجاد کرد. برای حل مسئله پارکینگ هم میتوان در هر بلوک یک پلاک را به آن اختصاص داد.
-
3493. پژمان طیبی و ماریا هدایتیدر چند دهۀ گذشته به دلیل نیازهای روزمرۀ انسانی، ساختمانها دستخوش تغییراتی شده است. به دلیل افزایش نیازهای انسانی به کار و تأمین نیازهای اولیه، بیشتر ساختمان مسکونی توأم با کاربری تجاری قرار گرفته است و موضوع سکونت و متن اجتماعی به حاشیه رانده شده است. طبیعتاً در ابتدای این امر برطرف کردن خواستههای اساسی جامعه در اولویت قرار دارد. حال با توجه به این مسئله در کنار آن میتوان مسائلی همچون فرهنگ هم در لابهلای آن قرار داد... در کشوری که میانگین سرانۀ مطالعه آن کمتر از چند دقیقه است و تلاشی برای آن نشده، پرداختن به این موضوع در کنار مسائل دیگر انسان اهمیت دارد. با توجه به گفتههای فوق سؤال این است آیا میتوان یک فضای فرهنگی همچون کتابخانه را به مشابه فضایی در جریان کار و زندگی قرار داد؟ عملکرد: در این پروژه سعی بر آن شده است که فضای تجاری برخلاف فضاهای تجاری دیگر از دیدگاه برطرف کردن نیاز مادی جامعه دیده نشود و بهعنوان بخَشی از مجموعه زندگی ادغام شود. در همین راستا تأکید این پروژه بر آن است که با استفاده فضاهای ارتباط عمودی (پله) هم بتواند نقش اساسی در این عملکرد داشته باشد و هم بهعنوان پلی بخش فرهنگی را به تجاری و مسکونی تلفیق کند. به این صورت که با استفاده از قفسههای کتاب بهعنوان کتابخانههای کوچک پله را بهعنوان کاربری فرهنگی (کتابخانه) معرفی کردهایم. بنابراین بخش تجاری را کافه کتاب نامیده ورای خدماترسانی و رفاه مسکونی و تجاری کافیشاپی در قسمت زیرزمین و همکف گنجاندهایم. برای ارتباط کاری بخش مسکونی به تجاری از فضای همین پله استفاده شده است. به این صورت که کاربر مسکونی میتواند در زمان نیاز به بخش فرهنگی و همچنین تجاری از یک ورودی مجزا که مخصوص به خود است وارد راهپله شده و از طریق همین فضا به قسمتهای بالا و پایین دسترسی داشته باشد. در واقع بخش فرهنگی داستان در دل پلهها قرار گرفته است و همچون پله فضای مسکونی را به ا تجاری متصل میکند. کار و زندگی: امروزه با توجه به افزایش جمعیت و هزینههای اضافی و تورم همچنین عدم وجود فضاهای مناسب شاهد تغییر الگو خانوادهها و سبک جدیدی از زندگی هستیم که شهروندان را مجبور به زندگی در فضاهای نامناسب به دلیل عدم تأمین نیازشان کرده است. با توجه به این شرایط فضاهایی همچون فضای خرد مقیاس که بتواند بخشی نیازهای یک انسان را فراهم آورد از اهمیت بسزایی برخوردار است. به همین دلیل بخشهای مسکونی را خرد مقیاس انتخاب کرده تا بتواند چند فضای تفکیکشده در جهت تأمین اولیه نیاز اساسی را در آن بگنجانیم. برای تحقق این منظور فضا را بهصورت پویا و متحرک درآوردهایم. هر بخش از فضا قابلیت جمع شدن و حرکت را دارد.
شناسه ورودی ارسال اثر |
3511 |
3510 |
3508 |
3506 |
3505 |
3504 |
3502 |
3501 |
3500 |
3498 |
3497 |
3496 |
3495 |
3494 |
3493 |
3492 |
3491 |
3490 |
3489 |
3488 |
3487 |
3486 |
3485 |
3484 |
3483 |
3482 |
3481 |
3480 |
3479 |
3478 |
3477 |
3476 |
3475 |
3474 |
3473 |
3472 |
3471 |
3470 |
3468 |
3467 |
3466 |
3465 |
3464 |
3463 |
3462 |
3461 |
3460 |
3459 |
3458 |
3457 |
3456 |
3454 |
3452 |
3451 |
3450 |
3449 |
3448 |
3447 |
3446 |
3445 |
3444 |
3443 |
3442 |
3441 |
3440 |
3439 |
3438 |
3437 |
3435 |
3434 |
3433 |
3432 |
3431 |
3430 |
3428 |
3427 |
3426 |
3425 |
3424 |
3423 |
3422 |
3421 |
3420 |
3419 |
3418 |
3417 |
3416 |
3415 |
3414 |
3413 |
3412 |
3411 |
3410 |
3409 |
3408 |
3407 |
3406 |
3405 |
3404 |
3403 |
3402 |
3401 |
3400 |
3399 |
3397 |
3396 |
3395 |
3394 |
3393 |
3392 |
3391 |
3390 |
موضوع مسابقه: طراحی آپارتمان کار و زندگی کوچکاندازه در محلۀ وصال شیرازی تهران
ارکان مسابقه
- برگزارکننده و مجری مسابقه: نشریه کوچه باغ هنر و اندیشه
- مدیر مسابقه: مرتضی خیاط پور نجیب
ارکان اجرایی
- مهدی غفاری
- نازنین حمصی
- فرشته نوری
نوع مسابقه
- از نظر محتوایی: طراحی تفصیلی
- از لحاظ نوع و دامنۀ شرکتکنندگان: مسابقۀ آزاد ملی
- از نظر مراحل و نحوۀ داوری: یک مرحلهای
طراح پوستر: الهه مرادی و حسین خراسانی
مرتضی خیاط پور نجیب
دانشآموختۀ معماری و دکتری شهرسازی از دانشگاه آزاد اسلامی (تهران جنوب)، مدیرمسئول نشریۀ کوچه باغ هنر و اندیشه
آرش نصیری
دانشآموختۀ كارشناسی ارشد معماری از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مركزی؛ همبنیانگذار دفتر تجربه بنیادین معماری
بهزاد اتابکی
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد معماری از دانشکدۀ هنر و معماری (تهران مرکزی)، طراحی شهری از دانشگاه تهران و معمـاری منظـر از دانشـگاه شهـید بهشتـی؛ مدیـر و بنیانگذار دفتر معماری و شهرسازی بن ارک
روژیا فروهر
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد تاریخ و تئوری معماری و فکر انتقادی از دانشگاه اِیاِی؛ برندۀ فلوشیپ سالیتود
سامان سیار
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین؛ عضو شورای گروه معماری جامعۀ مهندسین مشاور ایران
علی اندجی گرمارودی
دانشآموختۀ دکتری معماری از دانشگاه تهران، بنیانگذار و مدیرعامل شرکت طراحان کالبدی معاصر
علی نقوی نمینی
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه علم و صنعت ایران؛ همبنیانگذار و مدیرعامل شرکت نشا (مهندسین مشاور نگین شهر آینده)
مهران خوشرو
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه شهید بهشتی؛ بنیانگذار دفتر معماری الگو
شبنم خزلی
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد معماری داخلی از دانشگاه سوره؛ همبنیانگذار دفتر معماری آن و دفتر معماری الگوی پیشروی محیط نوین
محمد کانی سواران
دانشآموختۀ کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه هنر اصفهان، بینانگذار گروه معماری کانی سواران
مشخصات تفصیلی سایت:
معرفی سایت: تهران، شهرداری منطقۀ 6، ناحیۀ 2، محلۀ وصال شیرازی.
مساحت سایت: 69.82 مترمربع
ابعاد و تناسبات سایت: شمال- 6.19 جنوب- 6.07؛ شرق- 12.11 غرب- 10.81
دسترسیها: خیابان نصرت با عرض 15 متر در ضلع جنوب.
برای مشاهدۀ موقعیت سایت کلید کنید
همجواریها: کار و فعالیت که سهم سکونت در آن بسیار محدود است.
شیب: 1درصد به سمت جنوب
بافت فرسوده: خیر
بافت ناپایدار: بله
بافت تاریخی: بله
حریم مترو: خیر
حریم گسل: خیر
درصد پوشش: 100درصد سطح اشغال قابل ساخت است.
حداکثر میزان پیشروی کنسول به خیابان (متر): صفر