CHICKEN RUN: DAWN OF THE NUGGET (2023)
نیما حقوقینیا:
وقتی در ادامۀ عنوان یک فیلم یا کارتون عددی میآید که به معنای دنبالهای بر قسمت قبل آن است، ابتداییترین پرسش ما شاید این است که آیا همانند آن قبلی موفق خواهد بود؟ «فرار مرغی ۲» نیز از این قضیه مستثنا نیست. با گذشت حدود ۲۳ سال از نمایش قسمت اول آن این موضوع اهمیت بیشتری نیز پیدا کرده است. استاپموشن[1]ی که موفقیت بزرگی برای سازندگان آن به ارمغان آورد و همین نیز آنها را برای ساخت ادامهای بر آن راغب کرد. قسمت اول این انیمیشن دارای ساختاری قوی بود. داستان از پیرنگ معروف «فرار» تبعیت میکرد و شاید ارجاعات فراوان و نمادین یک مرغداری با همۀ تهدیدها و مخاطراتش به جامعۀ انسانی آن را جذابتر نیز میکرد. شخصیتها یا بهتر بگویم مرغهایی در پی فرار که مدام شکست میخوردند و سرخوردهتر میشدند و چهبسا میدانستند که هر روز به مرگ نزدیکتر میشوند، اما هیچ موقع تسلیم شرایط موجود نشده و درنهایت نیز با اتحاد و همفکری راهی برای فرار خود پیدا کرده و از آنجا پرواز کردند. پروازی که خود نیز معنایی نمادین دارد؛ چراکه مرغ بهعنوان پرندهای که نمیتواند پرواز کند، راه پرواز را خودش کشف و خلق میکند.
آغاز قسمت دوم شاید از همینجا باشد. مرغهایی که اکنون از آن مرغداری جان سالم به در برده؛ برای خود جامعهای آزاد خلق کرده و به نظر در آرامش در حال زندگی هستند؛ شاید در همان آرمانشهری[2] که در ذهن داشتند. ساختار قسمت دوم بیشازپیش به نظریۀ تودوروف[3] دربارۀ پنج مرحلۀ اساسی شکلگیری روایتها شبیه شده است: وضعیت تعادل در آغاز روایت، مختل شدن آن به دلیل رخداد یک واقعه، تشخیص این برهمخوردگی، تلاش برای رسیدن به وضعیت آغازین و درنهایت برقراری مجدد تعادل اولیه. بهواقع این همۀ آن چیزی است که ما در «فرار مرغی ۲: ظهور ناگت» مشاهده میکنیم. شاید اینطور بتوان گفت که اگر فرار مرغی 1 دربارۀ تجسم و تلاش برای رسیدن به آزادی بود، قسمت دوم پرسشی اساسیتر مطرح میکند: آزادی واقعاً چیست؟ شخصیت اصلی قسمت اول که طرحریز ایدۀ فرار و دستیابی به آزادی بود، حال خودش گویی در یک زندان ذهنی اسیر شده است. زندانی که از ترس دوبارۀ گیر افتادن در دام انسانها ایجاد شده و مانند بسیاری از قهرمانهای دیگر برای محافظت از خانوادهاش این زندان را به آنها، در اینجا بهطور خاص فرزندش، نیز تحمیل کرده است؛ فرزندی که میخواهد خودش دنیای خویش را کشف و خلق کند. پس بهمانند یک قهرمان پا به سفر قهرمانی میگذارد و مخاطرات آن و مبارزه با ضدقهرمان را از سر میگذراند. همین پیرنگ، اثر را جایی بین پیرنگهای «جستوجو» و «بلوغ» قرار میدهد. ضدقهرمان این داستان در هر دو قسمت یک نفر است؛ در قسمت اول پررنگ، قدرتمند و تأثیرگذار؛ اما در قسمت دوم کماثر، کلیشهزده و سردرگم. گویی نویسندگان فقط خواستهاند از تأثیر نوستالژیگونۀ آن بهره ببرند تا بههرحال گیشه را نیز از دست ندهند.
از سویی دیگر نباید این نکته را فراموش کرد که سازندگان گذشت این 23 سال را بهخوبی در اثر به نمایش گذاشتهاند. اگر ما در قسمت اول ارجاعاتی به جامعۀ در حال صنعتی شدن و پیشرفتهای جدید میدیدیم، در این انیمیشن با کارخانۀ عظیم و بسیار مدرن ناگتسازی شاهد جامعۀ صنعتیشدۀ کاملاً مصرفگرا هستیم. مرغها که اینجا گویی چون انسان کاملاً قدرت تعقل و اختیار دارند، تحت تأثیر پوسترهای شهری و تصاویر روی کامیونها، فریب مکانی جذاب و جامعهای بهتر را میخورند. مکان رنگارنگ و جذابی که دروغ نیست و جذابیت آن بهخوبی در اثر به نمایش کشیده شده است، اما ورود مرغها به آن محیط همانا و گرفتار شدن آنها همانا. قلادهای از نسیان بر گردنشان قدرت اختیار و تعقل را از آنها میگیرد تا به قولی ناگتهای نرمتر و خوشمزهتری به بار آورد که موردپسند انسانها باشد و جملۀ درخشانی که بعد از صرف ناگت خوشمزه در کلیپ تبلیغاتی میشنویم: ممنونم علم!
ارجاعاتی تأثیرگذار به جوامع و تکنولوژیهای پیشرفتۀ امروزی و پرسشی واقعاً مهم: آیا باید سپاسگزار علم باشیم؟
البته که نباید از ویژگیهای استفاده از استاپموشن نیز بهسادگی بگذریم. حتی در قسمت اول نیز حالات و روحیات بهخوبی در چهرۀ مرغها به نمایش درآمده بود و این در قسمت دوم نیز هرچند با تأثیر کمتر وجود دارد. شاید چهرۀ شخصیت اصلی که همیشه مایهای از نگرانی و تشویش را در آن میبینیم برای من از ماندگارترین صحنههای این اثر است.
حال به پرسش سخت ابتدایی برگردیم، آیا قسمت دوم یارای رقابت با قسمت اول را دارد؟ یا بهتر بگویم میتواند بازهم موفقیتهای آن را تکرار کند؟ به نظر من، اگر قرار باشد هر قسمت را در زمینه و زمانۀ خود بسنجیم، همچنان قسمت اول فرار مرغی برای زمانۀ خود بسیار جلوتر از قسمت دوم برای این زمانه است و ساخت قسمت دوم پس از 23 سال نیز این موضوع را ثابت میکند؛ اما بگذارید صبر کنیم و ببینیم 23 سال بعد چه میشود!