THE HOLDOVERS (2023)
آران جاویدانی:
در میان خیل فیلمهای پرهزینه و دویستمیلیونی سال ۲۰۲۳ که با کمپین عظیم تبلیغاتی همراه بود و سروصدایی هم به راه انداخت، فیلمی کمهزینه و بیهیچ هایوهویی روانۀ اکران کریسمسی میشود و آرامآرام بر سر زبانها مینشیند که جاماندگان را دیدی؟
جاماندگان بیهیچ تلاش مذبوحانهای، مضامین دوستی و وفاداری و گذر از دوران بلوغ را با فیلمنامهای که پر از جزئیات تصویری است بر پردۀ نقرهای مینشاند .
فیلم از همان ابتدا یادآور «انجمن شاعران مرده»[1] میشود؛ بهخصوص صحنههای آغازین فیلم که هردو از مراسمی در دبیرستان شروع میشوند. در فیلم انجمن شاعران مرده، این مراسم برای آغاز سال تحصیلی است، ولی در اینجا، مراسم برای شروع تعطیلات کریسمس است. نهتنها این شباهت در همینجا به پایان میرسد، بلکه خود را کاملاً در تضاد با فیلم قبلی به رخ میکِشد، چراکه نه بارتون (دبیرستانی که در حقیقت برای دانشآموزانی است که در کالجهای نامدار جایی ندارند) مانند ولتون (آکادمیای برای شاگردان نخبه و پولدار) است و نه «پل هونهام»، آموزگار تاریخ، مانند «جان کیتینگ»، معلم ادبیات، بلکه در دو جبهۀ مختلف و مخالف هستند.
آلکساندر پین[2] که در فیلم راههای جانبی در شخصیتپردازیهای محدود بهشدت موفق عمل کرده بود، اینبار هم دوباره با رویکردی متفاوت، سربلند از این آزمون خطیر بیرون میآید و فیلمی که با ظاهر داستانی اولیهاش میتوانست کسلکننده باشد را تبدیل به فیلمی میکند که از همان چند دقیقۀ نخست آنچنان یقۀ تماشاگرش را میچسبد و تا اتمام فیلم رهایش که نمیکند، هیچ، درگیرش هم میکند.
شخصیتپردازی در فیلم با ظرافت خاص و پلهپله صورت میگیرد و در هرلحظه از فیلم، خصوصیت جدیدی از شخصیتها رو میشود که این جذابیت آن را صدچندان میکند. بهتدریج متوجه میشویم که این معلم تاریخ سختگیر و بهشدت حاضرجواب که به نظر میآید برای شکنجۀ روحی دانشآموزان این دبیرستان به کار گماشته شده است در چه جایگاهی بوده و حتی در نیمۀ دوم فیلم تازه خواهیم فهمید که دلیل تنهاییاش چیست .
در همان آغاز فیلم میبینیم که جز «آنگوس»، چند دانشآموز دیگر هم باید تعطیلات را در همان دبیرستان بگذرانند، ولی کارگردان با هوشمندی عوامل مزاحم را از صحنه بیرون میکند که فقط با سه شخصیت اصلی داستانش را به سرانجام برساند .
دیالوگهای فیلم شاید کمی پیشپاافتاده و معمولی به نظر برسند، ولی برخلاف ظاهر سادهشان کاملاً کاربردی و پیشبرندهاند؛ بهطور مثال در اواسط فیلم آنگوس (دانشآموز جامانده) مشکلات فیزیکی پل را به رویش میآورد و از چشم چپ و چولهاش میگوید و اینکه هیچکس نمیداند با کدام چشمش میبیند که بیان آن در آن مقطع از فیلم کاملاً بیمناسبت به نظر میرسد، ولی در پایان فیلم که پل از اتاق مدیر بیرون میآید و ما نمیدانیم که دقیقاً داخل آن اتاق که بهمثابۀ دادگاه مجازات خلافکاران است، چه اتفاقی افتاده، رو به آنگوس میکند و تنها یک جمله به او میگوید، اینکه با چشم چپش میبیند و در آن لحظه لبخند آنگوس را میبینیم. آلکساندر پین با هوشیاری کامل و زیرکی تمام، آنچه در اتاق مدیر اتفاق افتاده را در ذهن تماشاگر و شخصیت فیلمش به تصویر میکشد، نه بر پرده نقرهای و مطمئن باشید که همین نکات کاملاً ظریف است که فیلمی ساده و کمخرج را تبدیل به اثری بزرگ و ماندگار میکند .
جاماندگان اثری است که نهتنها به این سادگیها فراموش نمیشود، بلکه برعکس، هر چه بگذرد، درست مثل قالی کرمان خودمان جا میافتد و ماندگار خواهد شد.
در پایان باید به دو نکته اشاره کرد؛ یکی انتخاب سال ۱۹۷۰ برای این داستان و استفاده از تمام مؤلفههای آن سال برای پیشبرد داستان و اشارههای ریز و بجایی چون جنگ ویتنام و جنگ سرد، برنامههای کسلکنندۀ تلویزیونی و حتی روابط اجتماعی آن سالها و دستآخر انتخاب پالت رنگیای که کاملاً فیلمهای دهۀ هفتاد را در ذهن تداعی میکند و استفاده از کلمه «پایان» در انتهای تیتراژ پایانی فیلم که تا اواخر دهۀ هفتاد در سینمای دنیا مرسوم بود و سالهاست که دیگر خبری از آن نیست.
توصیۀ آخر اینکه برای خوب شدن حالتان، حتماً این فیلم را ببینید تا حال کنید… پایان
