Jeanne du Barry (2023)
طاهره جورکش:
«ژان دو باری: ساختۀ مایوین[1] کارگردان فرانسوی را میتوان فیلمی اینترسکشنال[2] دانست. فیلمی که تقاطعهای ستم جنسیتی را با مسائلی چون مناسبات طبقاتی، سیطرۀ مذهب و نژادپرستی به تصویر کشیده شده است و «فضا، قدرت، تمایز»[3] را در نقش معماری در سلطۀ جنسیتی نشان میدهد. فیلمی که بر سوژگی ژان (معشوقۀ لویی پانزدهم) در مقابل سلطه متمرکز است. واقعیت زندگی روزمرۀ ژان متأثر از ساختارهای قدرت، فضا و جنسیتی است که از طریق مقولههایی چون طبقه، قوم و نژاد در تاروپود زندگی شهری و تمام امور زیست روزانه تنیده شده است. با نگاهی دقیق به سویههای مختلف زندگی شهری ژان میتوان گفت که جنسیت، تجربۀ روزانه فرد در فضای شهری را رقم میزند. ژان بهعنوان یک زن، مدام در فضا و مکانهای شهری قرار میگیرد که هیچگونه تعلق و تناسبی با او ندارند. همانقدر که ژان به طبقۀ اشرافی و بورژوازی تعلق ندارد، زندگی در صومعه و راهبه شدن هم هیچ تناسبی با شخصیت او ندارد.
با رفتن ژان به پاریس، شهری مدرن و مرکزی برای امید و خطر ماهیتی که با زندگی او همراستاست، زندگیاش دستخوش تغییر میشود؛ شهری که همواره تحت سلطۀ مردان بوده تا جایی که استبداد فضا و قدرت مردانۀ حاکم در آن زنان را از فضای عمومی دور و به فضاهای خصوصی سوق داده است. ژان برای امرارمعاش بارها بدنش را در فضا و مکان نامناسب و در شرایط خاصی قرار میدهد، اما او بهواسطۀ آشنایی با ادبیات و علاقهاش به کتابخوانی بهخوبی به کنترل و حق بر بدن آگاه است و میداند چطور بهعنوان یک زن آزاد زندگی کند؛ تا جایی که حاضر نمیشود تن عریانش را بهعنوان سوژۀ نقاشیهای آناتومی در اختیار مرد نقاش قرار دهد. بدن او محل تجلی فردی است که سعی دارد چیزی ورای حصارها و محدودیتهای تاریخ، موقعیت مکانی و فضاهای مردمحور را تجربه کند. ژان برای فرار از نقشهای کلیشهای و جنسیتزدهای چون راهبه، همسر و مادر به اغواگری روی میآورد. در قرن هجدهم روسپی (زن پیداشده و گمشده)، تجسم ماهیت مناسبات زودگذر شهری و فقدان رابطۀ پایدار است و روسپیخانهها یا فضای محافظتشده خود نمونۀ بارز تجلی تجسم جنسیت در شهر است و بااینکه زنان اندکی آزادی برای رفتوآمد در شهرها داشتند، دسترسی به بدن زنان به لحاظ جنسی در شهر آسان و بهراحتی صورت میگرفت و این دقیقاً همان عاملی است که به بازتولید و تثبیت قدرت مردان در فضای شهری دامن میزد.
با راه یافتن ژان به کاخ ورسای برای بهرهجویی و فراهم کردن لذت جنسی پادشاه، شاهد معماری سلطنتی، فضاهای مردانه و تکجنسیتی هستیم. نامرئیسازی با فضاهایی مانند اتاقهای مخفی در پشت آینهها و کتابخانهها و در کل فضاهای پیدای پنهان در کاخ که ساتر امور ممنوعهاند و همینطور فضای معاینۀ پزشکی اندام جنسی ژان، شنل مشکی، طرز رفتار و پوشش در دربار (بهطور ویژه نحوۀ گام برداشتن و به عقب رفتن مقابل شاه) همگی نشاندهندۀ ایجاد فضای انضباطی تمامعیار و نظارت و کنترل بر تمام فضاهای خصوصی و عمومی، رفتارها و فعالیتهای درون کاخ توسط چشم قدرت مردانه است که به تشدید انقیاد و انزوا و به حاشیه رانده شدن هرچه بیشتر زنان و افزایش محدودیتهای رفتاری آنها در کاخ منجر میشود؛ اما با وجود کنترل فضا و ملموس ساختن قدرت مردانه در فضای بیرونی و درونی کاخ که سعی دارد زنان را محدود و محبوس به فضاهایی چون اتاقخواب و سالن غذاخوری و گذراندن اوقات فراغت با کودکان کند، موضوعی که «سوفیا کاپولا»[4] در فیلم «ماری آنتوانت»[5] بهخوبی به آن پرداخته است، شاهد کنشگری، عاملیت و بازپسگیری فضا توسط ژان هستیم.
ژان که در دوران نوجوانی با پیدا کردن فضای مخفی در جنگل برای خواندن کتاب از قوانین صومعه سرپیچی کرده و اخراج شده بود، این بار در بزرگسالی در برابر شکوه شاهانه سرکشی میکند. نحوۀ برخورد او با پادشاه و به سخره گرفتن رسم و رسومات، پوشیدن لباسهای مردانه، مد کردن لباسهای راهراه در کاخ و فراهم کردن عمارتی جداگانه برای او همگی مبشر آزادی و طغیان بدن سرکش او در فضاست. درحالیکه فضای کاخ بهگونهای ساخته شده که عملاً در برابر تحرک آزادانۀ زنان اعمال محدودیت میکند، ژان حق طبیعی خود میداند که با بهرهمندی از فضا هویتش را آشکار کند. رقصیدن ژان در تالار آینه، شکلک درآوردن برای سربازان حاضر در آنجا، عشقبازی آشکار در میان جمع با پادشاه و احساس رهایی که در فضای باغ و کنار دریاچه دارد، بهخوبی توانسته تقابل و تضاد معماری سلطنتی در برابر روابط و ادراک زنان از فضا را نشان دهد.
در آخر باید گفت تصاویر چشماندازها در فیلم همگی معنای متفاوتی دارند، از گشایش داستان تا تنهایی، آزادی و فتح تا ترس و زوال و پایان که تصاویر متفاوتی چون دشت وسیع، مسیرهای بسته یا به همراه کادر تاریک از بالا، فضای جنگلی شاداب، فضاهای تیره و نمایش رعدوبرق و کادر بستۀ پنجره به شمع نمودی از آن هستند.
