
رتبه اول: محمد هادی سنائی
«لیکن شهرها مانند مردم نیستند؛ آنها به زندگی خود ادامه میدهند، حتی اگر دلیل آنها برای بودن در جایی که هستند به سمت پایین افتاده و به دریا رفته باشد.» (جان آپدایک)
من همچنان حضور استوار خویش را احساس میکنم. بر روی جانداران و مردگان فراوان قدم برمیدارم و قطعاً آنها نیز مرا احساس میکنند و بر من خدشه نمیگیرند. اینگونه است که ما از ازل برای همدیگر ساخته شدهایم این را سنگها، درختان و گیاهان همواره با صدایی آهسته در گوشم نجوا میکنند، فقط کافی است که بخواهم آن را بشنوم. راستش چند وقتی است این پایین هوا گرفته و زمین بهسختی نفسهایش را پس میدهد. به یاد دارم زمانی در اینجا -جنگلهای سوادکوه- رفتوآمد فراوان وجود داشت. انسانها با یکدیگر گفتوگو میکردند و زیر سایههای درختان کاج و بلوط و راش زندگی ادامه داشت. طبیعت محافظ ما بود و مأموریت داشت در هر لحظه و هر ثانیه بخشی از وجودش را تقدیم ما کند و در عوضِ آن، هر سال بمیرد و دوباره با نسیم تازه بهاری دمی تازه بگیرد. نمیدانم از کجا و بهوسیله چه کسی شروع شد، اما عدهای به بالای درختان نگاه میکردند و ناگهان همهچیز عوض شد. مگر در بالا چه خبر بود؟ آری در آن زمان خیلیها سرهایشان را بالا گرفتند و به آسمان نگاه کردند. میگفتند در بالا همهچیز یکدست است، خبری از ناهمواری و پستی بلندی و چالههای آب، حشرات مزاحم و حیوانات درنده نیست، آنجا آسایش وجود دارد؛ اما برای من اینگونه نبود. از آن زمان تابهحال، در وجودم احساس سنگینی فراوانی میکنم. نمیدانم از جانب آسمان است یا زمین اما زمین همواره من را به سمت خود میکشد. او نیرویی خارقالعادهای دارد. آسمان؟ نمیدانم اما به طرز عجیبی توان مقابله با زمین را دارد. میگویند دقیقاً فقدان همان نیروی زمین را داراست و اتفاقاً همین عامل قدرتش است! که البته اگر نداشت هم آنهمه موجودات غولپیکر سر به فلک کشیده را در خود جای نمیداد. ما در این پایین تنها بخشی از بالا را میبینیم و راستش را بخواهید چند باری هم بالا رفتهایم. اگر نگویم بیشتر، لااقل کمتر از گفتهها نبود:
از پایین میایی؟
به پایین نگاه میکنم و میگویم: آری.
آن پایین زندگی سبز است؟
آری آنجا زندگی سبز است.
این بالا زندگی سفید است، درست به سفیدی مرواریدهای اعماق اقیانوس. روی آن حتی لکهای هم مشاهده نمیشود. سخت است اما ارزشش را دارد. اینجا شهر پیوسته و با سرعت زندگی میکند.
اطراف را مینگرم و باری دیگر به پایین نگاه میکنم:
آری آن پایین زمان و زندگی کندتر میگذرد! جملهای مشهور میگوید: «بخش عظیمی از آنچه افراد متمدن بیشتر از بَدویها میدانند درباره جهان غیرطبیعی است» اما او رفته است!
کنون من کجایم؟ در پایین یا در بالا؟ از این درگاه به آن درگاه، از این پل به آن پل، از این نردبان به آن نردبان و مدام به این پرسش میاندیشم: خانه من کجاست؟
رتبه دوم: فاطمه خورسندی
من در این تمرین (خانه دوست کجاست؟) گم شدم، بهتر بگویم بسیار گم شدم و تمام تلاشم را برای پیدا کردن خانه دوست کردم. از اول شروع کردم، از در، از همان درِ ورودی که پایت را میگذاری و شهر تو را دعوت میکند و من وارد شهر شدم، از کوچه به خیابان از خیابان به کوچه و در میان آن چرخیدم. صداهایی که همراهیام میکردند همچون موسیقیِ متنی است که همواره حضور دارند و تو را با خود به هر سوی میبرند و مثل آن سوری تو را به بالاترین طبقه میبرند، بدون آنکه خسته شوی؛ نورهایی که مسیر را روشن میکنند و جهتها را برایت خط میکشند، همه نشان میدادند که من اینجا تنها نیستم؛ دریچهای از یک شهر را دارم؛ یک شهر که در حرکت و یک زندگی که در جریان است و ایستگاههایی دارد که برای مدت کوتاه میتوانی توقف کنی، ولی هیچگاه نمیایستی و من کندوکاوی عمیق را شروع کردم از آغاز کاغذی سفید به پایان. از همان کاغذ سپید، پیوند به اصل خویش و ارتباط درست با بستر. دیالوگهایی برقرار کردم با اصل خویش و بستر خویش و فضایی پیدا کردم بینابینی که ترمیمکننده است و حس تعلق با پیوند، سفری که در آن به پایینترین نقطه رفتم، نشستم و راه را دیدم و بعد به سمت بالا رفتم و به حرکت ادامه دادم صحنۀ ملاقات و دیدار است از محلی برای مکاشفه است، درهای نو برای من باز شدند و درهای کهنه بسته. درها به فضاهایی باز میشوند که بهراحتی جابهجا میشوند. درواقع فضاهایی با قابلیت پویا، انعطافپذیر، غیرقابلپیشبینی شناور و ناپایدار که ازهر سمت به آن نگاه کنی از بالا به پایین، از راست به چپ در آن چیزی شبیه به هم نیست و همهچیز در حال حرکت است، فضاهایی که برای زنگ تفریحی در آن بنشینی و به درون و بیرون، خالی و پُربودن فضاها نگاه کنی که صداها و نورها در آن در حال چرخشاند و شروع به بازآفرینی، ترمیم و حذف بسیاری از عناصر تشکیلدهندۀ فضا و جایگزینی آنها انجام دهی و کوچههای ازدسترفته را دوباره آبپاشی کنی و زندهشان کنی و به بخشی از وجود خود تبدیل کنی؛ برای این کار باید به بخشی از وجود او تبدیل شویم. در این خانۀ دوست درخت وجود دارد که این درخت سپیدار همچون کاجی همیشهسبز است. این خانه بیهمتاست. خانه وسیلهای است برای نجات و دوری از در. خانۀ دوست همینجاست.
رتبه سوم: ندا صفرمقدم - زهرا مصطفی زاده
خانه ای دورتر ؛ در مرز خیال…
شاید در آن سوی خیال زندگی جوری دیگر باشد. فارق از چارچوبها، بیحصار و غرق در طبیعتِ آرام، جایی که رؤیا و خیالت تو را در آغوش میکشند.
پردۀ اول: نمایش سکونت معاصر و نقدی بر آن. سکونت معاصر هر چند درصدد آن بوده تا نیازهای انسان را تأمین کند؛ اما انسان معاصر همچنان حس خوشایندی از زیستن در آن ندارد و تمام آنچه مسکن امروزی برای او فراهم کرده تنها در جهت تأمین نیازهای اولیۀ آسایش او بوده و نیازهای کیفی او را فراهم نمیکند. آنچه در مسکن امروزی در حال رخ دادن است، توجه به ابعاد کمی سکونت است که مفهوم سکونت را بهشدت تنزل داده است.
برزخ میان دو پرده: رسیدن انسان از خود به خود (ملاقات میان خودِ محصور در چارچوبها با خودِ رها در خیال)
پردۀ دوم: «پنجره بگشای که صبح میدرخشد از پس این پردۀ تار». آدمی در خیال خود در پی تکۀ گمشدۀ پازل تنهایی؛ یعنی آرامش انسانی و تجربۀ زیستن در هیاهوی خیال میگردد.
تنها کافی است تا واژۀ «خانه» بیان شود تا تمام خاطرات و تجربهها از مقابل چشمان ما مانند یک فیلم سینمایی به سرعت بگذرد. خانه دارای مفهومی عمیقتر و فراتر از کالبد مسکن است. در واقع خانه ظرفی است برای زندگی؛ جایی که کالبد، شکلدهندۀ حیات میشود و زندگی را معنا میبخشد، خاطرهها ساخته میشوند و زمان و مکان درهم میآمیزند. در تعبیری میخوانیم که حضور انسان روی زمین، بهمنظور سکنیگزیدن و آرامش یافتن در میان هیاهوی حاکم بر زمین بوده است (آنچه که در بهشت به او هدیه شده و آن را از دست داده بود)؛ ولی سکونت به شیوۀ فعلی از کیفیت لازم برخوردار نیست. زیرا «هستی» در جهان علاوه بر «کجا» شامل «چگونه» نیز میگردد.
در نهایت آنچه با کنکاش در شعر سهراب و جستوجوی مفهوم «خانۀ دوست» درمییابیم بر محور «چگونگی» است و تمام عبارات و استعارههای بهکاربردهشده به نحوی بیانکنندۀ مضامینی از آرامش و کشف حقیقت است. در ابتدای شعر تعبیری که از فلق شده، همان شکافتن تاریکی و رسیدن به نور است. «گل تنهایی» همان خلوت است که از آن بهعنوان معیاری برای آرامش روح یاد میشود. یکی دیگر از برداشتهایی که از شعر میشود رسیدن از خود به خود است و از کودک نامبرده در شعر با عنوان فطرت انسان یاد میشود. پس همانطور که کوپر نیز از مسکن با عنوان نمادی از خویشتن یاد میکند، تمامان برای ما متذکر آن است که برای شکلدادن به سکونت ایدئال باید در پی کشف حقیقتی از خود باشیم. حقیقتی که بیانگر نیازهای روحی وجود آدمی است. در این اثر نیز ما در پی آن بودیم تا با نقد سکونت، تلنگری بر خود زنیم که ما در معماری مشغول چه کاری هستیم؟ آیا سکونتی که شکل میگیرد با توجه به حقیقت روح آدمی است؟
آثار منتخب هیئتداوران
امیرحسین علی زمانی - زهرا ملک محمدی
محدثه محمودی - مینو معبودی
عطیه انصاف
احسان لسانی
نوا یزدی نژاد - احسان اقلیدس
مهدی فولادی
آثار شایستۀ تقدیر دبیرخانۀ مسابقه
پوریا شقاقی
امیرعلی علائی
یگانه بهادری شوکتآباد
فهیم فاریابی
امین غفاری نژاد
ابراهیم رنجبر، مسعود الهویردی زاده
محمد گلخنی دورباطی، مینا تحویل پورفرد
فرشته نوری کوره، بنفشه نوری کوره
محمد غلامی، ساناز گودرزی
امیرحسین کثیرلو، ملیکا وحیدی
- برگزارکننده: مجلۀ کوچه باغ هنر و اندیشه
- مدیر مسابقه: مرتضی خیاط پور نجیب
- مشخصات مسابقه:
- موضوع مسابقه: تصویرسازی اقتباسی و مفهومی و روایتمحور یک خانه در ایران امروز
- نوع مسابقه: طراحی اجمالی آزاد ملی یکمرحلهای
- برنامه مسابقه: تصویرسازی مفهومی و روایتمحور یک خانۀ ایرانی با اقتباس از شعر سهراب سپهری (نشانی)؛ بهعبارتدیگر، برنامۀ مسابقه ارائۀ یک اثر معماری خلاقانه است که القاکنندهٔ تجسمی از شعر ذکر شده باشد.
- اهداف و اولویتهای مسابقه:
- اهداف کاربردی:
تمرین طراحی معماری مالتی دیسیپلین/چندوجهی (ادبیات؛ شعر و هنرهای تجسمی؛ معماری و تصویرسازی)
- اهداف فرهنگی:
ایجاد انگیزه و اشتیاق در بین معماران و شهرسازان و طراحان جوان.
- بیان مسئله:
در موقعیت اینجا و اکنون، در راستای دغدغههای فرهنگی-هنری نشریۀ کوچه، میخواهیم با بهرهگیری از ادبیات بهعنوان نقشمایۀ خلق یک تصویر اقتباسی، مفهومی و روایتمحور، بیان معمارانهای از شعر «نشانی» اثر سهراب سپهری داشته باشیم.
مسئلۀ اصلی این مسابقه، ایجاد ارتباط بین شعر و معماری و تصویرسازی است.
سؤال قابلطرح در اینجا این است که خلق این تصویر چه کمکی به جامعه خواهد کرد؟ برای پاسخ به این سؤال مهم توجه میکنیم به نظر تئودور آدورنو. به باور او مهمترین کارکرد و نقشی که هنر میتواند داشته باشد، کارکرد «انتقادی» و نقش «رهاییبخشی» آن در راستای تحلیل و نقد ساختارهای سلطه و سرکوب است؛ و مهمترین چالشی که آدورنو را برای این نقد و تفحص برمیانگیزد، پرسش از رابطۀ «هنر» و «حقیقت» و نیز نقش اجتماعی و کارکرد معرفتی است که هنر میتواند داشته باشد.
- خواستۀ اصلی مسابقه از طراحان این است که آثار آنها حاوی رویکرد انتقادی نسبت به مسئلۀ طراحی خانه در موقعیت اینجا و اکنون ایران امروز باشد.انتظار از طراحان مسابقه این است که آثار آنها حاوی رویکرد انتقادی نسبت به مسئلۀ خانه در ارکان امروز باشد.
منظور مسابقه از اقتباس چیست؟
بازآفرینی یا اقتباس آن است که هنرمند با الهام گرفتن از اثر کهن [در اینجا شعر]، دست به آفرینشی دوباره بزند و اثر اولیه را بهگونهای دیگر بیافریند. در واقع، اثر جدید، دقیقاً همان اثر اولیه نیست، بلکه تنها رگههایی از اثر اولیه در آن دیده میشود. پایه و اساس بازآفرینی تخیل است و اثر بازآفریده، اثری است مستقل، تازه و بدیع. در بازآفرینی میتوانیم از هر زاویهای که بخواهیم وارد شویم و ساختمان اثر را به کلی در هم بریزیم.
نشانی:
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثی كرد
رهگذر شاخه نوری كه به لب داشت
به تاريكی شن ها بخشيد و به انگشت
نشان داد سپيداری و گفت
نرسيده به درخت
كوچه باغی است كه از خواب خدا
سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
ميروی تا ته آن كوچه
كه از پشت بلوغ سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهايی می پيچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاويد اساطير زمين می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گيرد
در صمیمیت سیال فضا، خشخشی میشنوی:
كودكی می بينی
رفته از كاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟
سهراب سپهری. 1346. کتاب حجم سبز.

حمید ابراهیمنیا
Hamid Ebrahimnia | freelancer at Visual Effects Artist

مهدی احمدیان
mehdi ahmadian | freelancer Cartoonist

امیرهوشنگ اردلان
Amir Houshang Mehr Ardalan | freelancer Architect

کوروش حاجیزاده
Kourosh Hajizadeh | Founder of HAJIZADEH & ASSOCIATES

مرتضی خیاط پور نجیب
MORTEZA KHAYATPOUR NAJIB | EXECUTIVE DIRECTOR

کوروش رفیعی
kourosh rafiey | Founder of Kourosh Rafiey Architectural Design Studio

محسن شریفی
MOHSEN SHARIFI | Founder of Sharifi Architects

رضا نجفیان
Reza Najafian | CEO/Design Principal at ReNa Design

اوژن سلیمی
Ojan Salimi | the Winner of first place in the first round of the competition

محمدرضا کدخدا
Mohammadreza Kadkhoda | Computer graphic artist

سجاد صبور
Sajjad Sabour | Creative direction and Motion designer
- معیارهای ارزشیابی (بدون اولویت) اعلامشده از طرف داوران:
- کیفیت تصویری و هنری اثر
- کاربرد نوآورانۀ عناصر اساسی معماری بومی در ایران
- خلق هویت مستقل برای اثر نسبت به منبع اقتباس
- بهکارگیری تکنیکهای تازۀ تصویرسازی
- امکان برداشت متنوع و آزاد در ذهن مخاطب