قاتل؛ کمدی پوچ کمال‌گرایی

05:39240

The Killer (2023)

سروش عاملی:

قاتلی حرفه‌ای، تنها، بی‌رحم و ماهر که به انجام استادانه و بی‌نقص مأموریت‌‌هایش شهرت دارد، برای نخستین بار در اجرای پروژه‌ای به مشکل برمی‌‌خورد و به دردسر می‌‌افتد. «قاتل»، داستانی است که فینچر[1] از کمیکی به همین نام اقتباس کرده‌ است. فیلم‌نامۀ این فیلم را نیز کوین واکر[2] (نویسندۀ فیلم هفت) برای فینچر نوشته است. قاتل برخلاف فیلم‌های قبلی فینچر که داستان قاتلی سریالی را روایت می‌کند و اغلب حالات روانی و درونی قاتل را دستمایۀ فیلم قرار می‌دهد، روایتی از یک آدمکش ‌حرفه‌ای است که فقط برای اهداف مالی دست به آدمکشی می‌زند و اصولی ثابت دارد.

بااین‌حال قرار نیست با اکشنی مهیج مواجه شویم؛ اینجا همان جایی است که فینچر فیلم را از آن خود می‌کند و به آن خصوصیتی متفاوت می‌بخشد.

شاید بتوان گفت قاتل شخصی‌ترین فیلم فینچر است؛ فینچر و مایکل فسبندر[3] در این فیلم شباهت‌های بسیاری باهم دارند. فینچر هرچند قاتلی حرفه‌ای نیست، اما می‌توان او را کمال‌گرایی وسواسی دانست. دقت بی‌اندازۀ او در چیدمان صحنه‌ها و توجه افراطی‌اش به جزئیات، همچنین نظم نظامی‌گونۀ او که همیشه نقل محافل سینمایی است، اینجا در شخصیت قاتل بروز پیدا کرده‌ است؛ قاتلی که در ابتدای فیلم، به‌گونه‌ای مانیفست[4] خود را ارائه می‌دهد و از زوایای مختلف به واکاوی شغل خود می‌پردازد؛ شغلی که برخلاف ایدۀ عموم، ازنظر او ملال‌آورترین شغل است! بیست دقیقۀ ابتدایی فیلم که ارائۀ مانیفست اوست، با لحن صدای فسبندر روی فیلم (voice over)، بسیار قطعی و بی‌چون‌وچرا به نظر می‌رسد.

«بچسب به نقشه‌ات. منتظر بمون، بداهه‌پردازی نکن. به هیچ‌کس اعتماد نکن. هیچ‌وقت برتری‌ات رو تسلیم نکن. فقط توی جنگی شرکت کن که بابتش پول می‌گیری. از همدلی پرهیز کن. همدلی، ضعفه. ضعف، آسیب‌پذیریه. توی تک‌تک قدم‌های مسیر، از خودت بپرس: واسه من چه سودی داره؟ این چیزیه که لازمه؛ چیزی که اگر می‌خوای موفق بشی، باید خودتو بهش متعهد کنی. ساده است.»

اما به قول کارل مارکس[5]: «هر آنچه سخت و استوار است، دود می‌شود و به هوا می‌رود».

پس از ارائۀ این مانیفست قطعی، به نحوی کمدی و پوچ‌انگارانه، پایه‌های استوار این نظام اعتقادی قاتل، هم‌زمان با آخرین جملۀ این مانیفست (ساده است) و شلیک قاتل که به خطا می‌رود، فرومی‌ریزد!

به همین سادگی، امری آسان، به قضیه‌ای پیچیده و بغرنج تبدیل می‌شود. این آغاز کمدی فینچر است. فیلم در دولایۀ‌ متفاوت روایت خود را ادامه می‌دهد: یک لایه ذهن قاتل است که همواره گزاره‌هایی قطعی و مشخص را ارائه می‌دهد و بر اصول خود پایبند است و لایۀ دیگر اتفاقاتی است که هم‌زمان در جهان فیلم در حال رخ دادن است و به‌طور کامل در تضاد با ایده‌های ذهن قاتل.

فیلم دربارۀ پوچی تلاش نافرجام فردی ناقص، اما کمال‌گراست. گویی این کمال‌گرایی افراطی نقدی است که فینچر در وهلۀ اول به خود و به صورت کلی به هالیوود وارد می‌کند. این نقد درونی را در واژگان مرتبط با قاتلان و کارگردانان می‌توان دید: به هدف زدن آدمکش، «هیت» (Hit) نامیده‌ می‌شود. اعتبار یک قاتل حرفه‌ای، به تعداد هیت‌هایی است که در کارنامه‌اش دارد. از شلیک خطای آدمکش، با عنوان «میس» (Miss) یاد می‌کنند. وجود میس‌های زیاد در کارنامۀ حرفه‌ای یک قاتل، به اعتبار او لطمه می‌زند، اما نکته اینجاست که همین اصطلاحات را درست برای توصیف کارنامۀ یک فیلم‌ساز مشغول در صنعت سینما هم به کار می‌برند! موفقیت تجاری و هنری کار یک فیلم‌ساز، هیت دانسته می‌شود و شکست فیلمش را میس در نظر می‌گیرند.

قاتل پس از پروژۀ نافرجام خود از سوی کارفرمایانش طرد و به معشوقه‌اش سوءقصد می‌شود. برخلاف تصور رایج از قاتلان که چه‌بسا فاقد خانواده و روابط عاطفی هستند، قاتل بی‌نام فینچر، به‌سرعت خود را به معشوقه‌اش می‌رساند و متوجه سوءقصد به جان او می‌شود؛ لحظه‌ای که تمام اصول اعتقادی او را سست می‌کند و تضاد درونی فیلم آشکار می‌شود. قاتل در هر شش فصل فیلم، دست به قتلی می‌زند که خارج از اصول اولیۀ ‌اوست؛ قتل افراد بی‌گناه که گاهی با او همکاری می‌کنند و قتل دست‌اندرکاران سوءقصد به جان معشوقه‌اش که زحمت فراوانی برای او به همراه دارد. همۀ این قتل‌ها برای رسیدن به مشتری یا همان کسی است که سفارش این سوءقصد را داده است، اما قاتل با نکشتن مشتری و به نحوی رحم کردن به او نه‌تنها اصول اولیه‌اش را کنار می‌گذارد، بلکه تمامی تلاش‌های پیشینش را نیز بی‌اثر می‌کند. این پوچی و ملال در لحظۀ آخر، آخرین تیر فینچر بر پیکر نیمه‌جان قاتل است؛ جایی که او نه مشتری، بلکه پرسونا[6]ی شخصی خویش، یعنی قاتل بودنش را به قتل می‌رساند و در آخرین سکانس، در جایی در کنار معشوقه‌اش، زندگی ساده‌ای را آغاز می‌کند.

پی‌نوشت

[1] David Fincher

[2] Andrew Kevin Walker

[3] Michael Fassbender

[4] Manifesto

[5] Karl Marx (1818-1883)

[6] Persona

لینک کوتاه
https://koochemag.ir/?p=18185