فیوریوسا؛ حماسه مکس دیوانه، جایی که امید از خاکستر برمی‌خیزد

05:08450

Furiosa: A Mad Max Saga (2024)

نیلوفر خادم پور:

این فیلم سمفونی بصری‌ای از احساس ناامیدی و انعطاف‌پذیری است. گواهی بر قدرت پایدار روح انسان در جهانی که توسط فروپاشی منابع طبیعی ویران شده است. «فیوریوسا»، کاوشی فریبنده در جهان «مکس دیوانه»، تنها دربارۀ وسایل نقلیۀ نمادین و مناظر پساآخرالزمانی نیست، بلکه مراقبه‌ای دربارۀ ماهیت بقاست. در سکانسی فیوریوسای نوجوان به هوشمندی از دست یکی از پسران «ایمورتان جو» فرار می‌کند و تنها موهای تراشیده‌شده‌اش در دستان پسر جنگنده باقی می‌ماند. فیوریوسا خود را مخفی می‌کند و پسر جنگنده برای اینکه کسی متوجه غیاب فیوریوسا در حرم‌سرای ایمورتان نشود، موهای او را به دره پرتاب می‌کند. موهای فیوریوسا روی شاخۀ خشکیده‌ای می‌افتد و پس از گذشت زمان آن شاخه به برکت آن مو رشد می‌کند.

درواقع این فیلم مطالعه‌ای است دربارۀ اینکه چگونه امید می‌تواند حتی در میان ویرانه‌های تمدن شکوفا شود. داستان‌سرا برای ترسیم تصویری تلخ از زوال اجتماعی از معماری و دنیای ویران‌شده استفاده می‌کند. فیلم‌سازان با دقت هر فریم را می‌سازند و بقایای یک جامعۀ فراموش‌شده را برای بینش هنری خود به بوم نقاشی تبدیل می‌کنند. در این فیلم شاهد تضادی فاحش بین ساختارهای زنگ‌زده و در حال پوسیدگی «سیتادل»، که نماد سرکوب و انحطاط است، و زیبایی سرزمین بایر دیستوپیا هستیم که نماد پایداری و آزادی محسوب می‌شود.

رنگ‌مایۀ استفاده‌شده در فیلم، این تضاد را تقویت می‌کند. سیتادل، نمادی از کنترل و فساد در پالتی از رنگ قهوه‌ای، زرد و سبز غرق شده است که حس بیماری و پوسیدگی را تداعی می‌کند. این رنگ‌ها تضاد کاملی با رنگ‌های آبی و نارنجی پرجنب‌وجوش سرزمین بایر هستند که نشان‌دهندۀ دنیایی است که امید و آزادی هنوز در آن باقی مانده است. استفاده از این رنگ‌ها تنها محدود به بُعد زیبایی‌شناسی نمی‌شود و به‌عنوان یک ابزار روایی قدرتمند عمل می‌کند که واقعیت تلخ شرایط شخصیت‌ها و امیدی را که همچنان روحیۀ آن‌ها را مشتعل می‌کند، برجسته می‌سازد. نورپردازی فیلم نیز به همان اندازه استادانه است و لایه‌ای از عمق را به روایت بصری اضافه می‌کند. سایه‌ها در سرتاسر مناظر متروک می‌رقصند و درخششی بر شخصیت‌ها می‌اندازند و بر آسیب‌پذیری و انعطاف‌پذیری آن‌ها تأکید می‌کنند. تأثیر متقابل نور و سایه باعث ایجاد حس پیشگویی می‌شود و بر تهدید دائمی خطر در این دنیای پساآخرالزمانی تأکید می‌کند. سازندگان فیلم از نور طبیعی برای برجسته کردن سختی زمین بایر استفاده می‌کنند، درحالی‌که نورهای مصنوعی سیتادل، سرد و استریل، دنیایی خالی از امید را نشان می‌دهد؛ اما بیش از نمایشی از «فیوریوسا؛ حماسۀ مکس دیوانه»، این جلوه‌های بصری است که قابل‌توجه است.

این فیلم یک داستان بسیار شخصی دربارۀ یافتن رستگاری و آزادی در دنیایی است که در آستانۀ فروپاشی است. تمرکز فیلم روی دختری که مصمم است از سرنوشت خود بگریزد و مسیر خود را بسازد، گواهی تلخ بر قدرت عاملیت فردی در مواجهه با فروپاشی جامعه است. سفر از اسیر بودن در سیتادل ظالم تا تبدیل‌شدن به یک رهبر که برای آزادی می‌جنگد، استعاره‌ای قدرتمند از توانایی روح انسان برای بالا رفتن از ناملایمات است. کاوش فیلم در گذشته یادآور تأثیر عمیقی است که فروپاشی اجتماعی می‌تواند بر زندگی افراد بگذارد. این فیلم نشان می‌دهد که چگونه سیتادل، نماد نظم و کنترل، درک جهان را منحرف کرده و آن را به یک سلاح تبدیل کرده است؛ ابزاری برای استفاده به نفع دیگران. این کاوش پیرامون ترومای فیوریوسا، تفسیر قدرتمندی دربارۀ خطرات قدرت کنترل‌نشده و ضرورت آزادی فردی ارائه می‌دهد. فیوریوسا، یک زن جوان بسیار ماهر و فوق‌العاده آگاه، راه‌هایی را پیدا می‌کند تا وسیله‌ای باشد برای بقا در سرزمین بایر. او که در لباس شبیه به پسر شده است، به ساختن ماشین «دکل جنگی» کمک می‌کند به این امید که به اندازۀ کافی زنده بماند تا به قولی که به مادرش داده بود عمل کند: بازگشت به خانه در محل سبز.

او به‌جز قولی که به مادرش داده بود، به دنبال فرصتی مناسب است تا انتقام مادر و کودکی ازدست‌رفته‌اش را از «دمنتوس» بگیرد؛ دمنتوسی که محصول پیچیده‌ای از واقعیتی خشن، یعنی همان سرزمین بایر است. او به‌دفعات از خشونت برای ایجاد ترس و اعمال کنترل با مشت آهنین حکومت می‌کند، اما زمانی که مجبور می‌شود فیوریوسا را بابت دریافت آب و غذا و حکومت بر شهر گاز با جنگ‌سالار ظالم، ایمورتان جو، مبادله کند، گمان نمی‌کرد که فیوریوسا بی‌وقفه و بدون استراحت و اتلاف وقت، از خادم ایمورتان، تبدیل به زنی شود که همانند مادرش برای انتقام باهوش و باپشتکار باشد.

 علاوه بر تأکید فیلم بر خشونت و جامعه‌ای متروک، با پیشرفت فیلم ماشین‌آلات منحصربه‌فردی رونمایی می‌شوند که طراحی و جزئیات منحصربه‌فردی دارند. با گذشت زمان و بزرگ شدن فیوریوسا، دمنتوس با حکومت بر شهر گاز رشد کرده است و موتور سیکلت او پس از گذشت سالیان تبدیل به یک ارابۀ موتوری بسیار تخیلی می‌شود. همچنین تکامل دمنتوس به‌وسیلۀ تبدیل موتور به یک مانسترتراک[1] با چرخ‌های غول‌پیکر شش فوتی در فیلم نمایان می‌شود. ماشین دکل جنگی، که فیوریوسا نیز در ساخت آن به‌عنوان خادم ایمورتان جو دست داشته است، در اینجا به‌عنوان نمادی از مضامین فیلم عمل می‌کند. یک کامیون زره‌پوش مسلح که به‌عنوان وسیلۀ نقلیۀ اصلی در سکانس‌های تعقیب و گریز حماسی فیلم مورداستفاده قرار می‌گیرد؛ طراحی آن تلفیقی از زیبایی‌شناسی صنعتی و دید پساآخرالزمانی است؛ سلاح‌های مختلف مسلح‌شده، روکش زره‌پوش و قطعات نجات اضطراری که به آن ظاهری مقاوم و آماده برای جنگ می‌دهد. وظیفۀ اصلی دکل جنگی انتقال منابع ارزشمند است که در این مورد، پنج همسر ایمورتان جو افرادی هستند که فیوریوسا در تلاش برای نجات و انتقال آن‌ها به مکانی امن است. اندازه، قدرت و انعطاف‌پذیری این کامیون آن را به وسیله‌ای ایدئال برای این مأموریت خطرناک تبدیل می‌کند که می‌تواند در برابر حملات، در هنگام حرکت در زمین‌های بایر، مقاومت کند.

در سکانس‌های پایانی فیلم فیوریوسا به‌عنوان آخرین تلاش و با یک دست مکانیکی، که براساس تجربیاتش آن را برای دست قطع‌شده‌اش اختراع می‌کند، ماشینی را به نام «میلۀ قاتل» از «اسکروتوس» می‌دزدد و در حالی‌ که به دنبال شکار بی‌رحمانۀ خود از دمنتوس پیر است، بدون اندکی وقفه و مثل سایه او را دنبال می‌کند. میلۀ قاتل درواقع نمادی از تکامل و آمادگی فیوریوسا برای تبدیل‌شدن به یک امپراتور قوی و شکست‌ناپذیر با ظرافت‌های زنانه است.

پی‌نوشت

[1] Monster truck

لینک کوتاه
https://koochemag.ir/?p=17760