ابیگیل؛ پیچش در کلیشه

07:0071310

Abigail (2024)

سیاوش شکیبایی:

فیلم داستان و فیلم‌نامه‌ای ساده و کلیشه‌ای، همانند آثاری دارد که در دهه‌های 80 و 90 میلادی در این ژانر ساخته می‌شد، اما اتفاقاتی در روایت باعث شده است تا با اثری کم‌وبیش متفاوت در سبک کمدی ترسناک مواجه شویم که در بخش‌هایی بیننده را غافلگیر می‌کند و جذابیتی برای دنبال کردن فیلم ایجاد می‌کند.

فیلم با موسیقی رمزآلود «دریاچۀ قو»[1] اثر چایکوفسکی[2] و چند سکانس موازی آغاز می‌شود؛ در یک سکانس تصویر یک دختر بالرین در حال تمرین روی صحنه‌ای بزرگ و باشکوه با پس‌زمینه‌ای قرمز به نمایش درمی‌اید که این رنگ قرمز با او تا دقایقی به‌صورت نور غالب همراه می‌شود. در سکانس‌های موازی شخصیت‌های روبه‌روی «ابیگیل» در فیلم، در محیط‌های کم‌نور و بسته (کوچه‌های باریک، داخل خودرو و…) معرفی می‌شوند که در همین ابتدا قدرت و خطر ابیگیل در برابر آن‌ها، از طریق فضا و نور حس می‌شود.

فیلم با نمایش سبک و محل زندگی دختر، طبقۀ اجتماعی‌اش را معرفی می‌کند و قرار است با ربودن این دختر میلیونر از پدرش اخاذی کنند. در هنگام دزدیده ‌شدن او فیلم در فضایی امروزی و مدرن و حال‌وهوایی اکشن روایت می‌شود، اما برای ادامۀ داستان و باورپذیر شدن آن نیاز به تغییر فضا و به‌نوعی زمان است، گویی داستان‌هایی این‌چنینی (خون‌آشام- اهریمن) نمی‌توانند در فضاهای امروزی اتفاق بیفتند.

به همین دلیل شخصیت‌های فیلم پس از ربودن ابیگیل از خانۀ باشکوهش، با ماشین از شهر خارج می‌شوند و در وسط جنگل وارد عمارتی قدیمی می‌شوند که حال‌وهوای قرون گذشته را دارد. گروهی خلافکار در مأموریت هستند و قصد ندارند از هویت اصلی هم باخبر شوند.

 با جمع‌آوری تلفن‌های همراه‌شان توسط کسی که آن‌ها را تا اینجا رهبری کرده است، دسترسی‌شان از تکنولوژی هم قطع می‌شود و با اسم شخصیت‌های گروه «رَت‌پَک»[3] (گروه غیررسمی و سرگرم‌کننده از هنرمندان در دهۀ 60 میلادی) نام‌گذاری مستعار می‌شوند و قرار است که یک شب از ابیگیل در عمارت نگهداری کنند و به پول خوبی برسند.

این‌طور به نظر می‌رسد که این عمارت مدتی است به حال خود رها شده است، اما سرگرم‌کننده است، با اتاق‌های به‌هم‌پیوسته و در‌ها و فضاهای مخفی محیط مناسبی برای پیچیده کردن فضای فیلم دارد. سبک معماری، زمان را در فیلم مدیریت می‌کند. رنگ فضاها تیره و غنی مانند سیاه، یاقوتی و طلایی است. نمادهای تراژیک[4] یا نشان‌های خانوادگی با دیوارهای طرح‌دار حس‌وحال غیر معاصر را تداعی می‌کند.

آغاز دلهره با ضرباهنگ کلیشه‌ای فیلم، مانند دیگر آثار هم‌ژانرش و با اضافه ‌شدن شخصیت شرور به قصه و کشتن یکی شخصیت‌ها در زیرزمین عمارت شروع می‌شود. اضطراب به‌واسطۀ نورپردازی با تم[5] زرد که حس فریب و هشدار را القا می‌کند و با اشیائی مانند اسکلت و سر حیوانات و مجسمه‌های عجیب‌وغریب در پس‌زمینه منتقل می‌شود.

نورپردازی فضای فیلم تغییری نمادین می‌کند و نور قرمز در ابتدای فیلم که خطر را اعلام کرده بود به نور زرد و هشدار تبدیل می‌شود.

صحنۀ فرار شخصیت‌ها در راه‌پله‌های چوبی یا راهروهای باریک و کم‌نور اتفاق می‌افتد و محل آرامش نسبی آن‌ها کتابخانه‌ای است که گشایش فضایی و ظاهری شبیه کلیسا دارد. ورود نور به‌عنوان نیروی مقابله با خون‌آشام‌ها هنگام روز از بازشویی در ارتفاع، نمادی از جدال مذهب (کلیسا) با نیروی اهریمن است. نور خورشید عامل نابودکننده و آسیب‌زننده به خون‌آشام‌هاست و سلاحی است برای مقابله با آن‌ها، پس هنگام روز و بهره‌مندی از نور، کتابخانه فضایی ایمن در برابر آن‌هاست.

ایجاد دلهره در فیلم با حس به خطر افتادن شخصیت‌ها در تقابل با ابیگیل و قرار گرفتن‌شان در فضاهای باریک و کم‌نور منتقل می‌شود.

با وجود خونریزی‌های متعدد، تهوع‌آورترین صحنه مربوط به فرورفتن یکی از شخصیت‌های فیلم «سمی» در استخری پر از جسد است، گیرکردن در لابه‌لای اجساد هم حس کلاستروفوبیا[6] یی دارد و هم یادآور سکانسی از فیلم دیگر کارگردانان، یعنی «آماده‌ای یا نه»[7] و صحنۀ مشابهی است که سوژۀ اصلی آن در بین اجساد سقوط می‌کند و به‌سختی از آنجا خارج می‌شود.

کشتن یک‌به‌یک شخصیت‌ها برای ابیگیل سرگرمی بازی‌گونه‌ای را به وجود می‌آورد و در تمام طول فیلم نوع بازی ‌دادن آن‌ها توسط ابیگیل است که پیچشی در کلیشۀ داستان‌های خون‌آشامی ایجاد می‌کند. ظاهر معصوم و کودکانه همراه با ذات اهریمنی او، به شیوه‌های مختلف گروه را به هم می‌ریزد؛ از ایجاد بی‌اعتمادی در بین آن‌ها در ابتدای فیلم تا تبدیل کردن و تسخیرشان در ادامه، بازی کودکانه‌ای است که خشونت بزرگی را ایجاد می‌کند و ابیگیل در خشن‌ترین صحنه‌های فیلم در حال رقصیدن ظاهر می‌شود و دوگانۀ رقص و خشونت، شخصیت کلی او را می‌سازد. با کم ‌شدن تعداد گروه مقابل او داستان به سمت تعویض قدرت اهریمنی پیش می‌رود و بعد از تبدیل‌شدن «دین» به خون‌آشام و درگیری‌های متعددی که در کتابخانه رخ می‌دهد، به خاطر پایبندی به عهدی که در ابتدای فیلم بین ابیگیل و «جویی» بسته شده بود، زمانی که ابیگیل به خطر می‌افتد، جویی با او همراه می‌شود. در این درگیری درنهایت ابیگیل پیروز می‌شود و رابطۀ بین آن‌ها باعث نجات جویی می‌شود.

با در نظر گرفتن کیفیت متوسط فیلم و سرگرم‌‌کننده بودن صرف آن، بدون شکل‌گیری درام[8] و شخصیت‌پردازی خاص و همچنین کلیشۀ رستگاری و زنده‌ ماندن یکی از افرادی که در آن مکان گرفتار شده بود، از لحاظ بهره از معماری می‌توان به سه موضوع اشاره کرد:

نخست؛ حس تغییر زمان در فیلم به‌واسطۀ تغییر سبک و قدمت ساختمان و دکوراسیون داخلی که غیرمستقیم بر فیلم تأثیر جدی می‌گذارد.

دوم؛ انتقال هیجان با شکل‌گیری صحنه‌های فرار در فضاهای تنگ و عبوری و همچنین نورپردازی نقطه‌ای با پس‌زمینه‌های تاریک.

سوم؛ غلبه و کنترل مذهب بر اهریمن به‌وسیلۀ نور و فضاهای نمادگونه که یادآور کلیسا هستند.

انتخاب هر نوع یا هر سبکی از معماری مهم‌ترین عامل الهام‌دهنده طراحی صحنۀ سینما در تجسم فضای مطلوب هر فیلم است. میزان ارادی یا اتفاقی بودن این موارد از طرف سازندگان این‌گونه فیلم‌ها قابل‌بحث است، اما چیزی که مشخص است شکل‌گیری و تأثیر آن در اکثر فیلم‌های این‌چنینی است که تأثیرگذار بر جلب‌توجه مخاطب است، سازندگان فیلم‌های هیجان‌انگیز به‌وسیلۀ طراحی صحنه و حرکت دوربین و… به‌خوبی حس دلهره را منتقل می‌کنند و به همین دلیل است که چنین فیلم‌هایی با وجود قصه‌های تکراری که پایانی مشخص دارند، همیشه طرفداران خاص خودشان را داشته و دارند.

پی‌نوشت

[1] Swan Lake (1877)

[2] Pyotr Ilyich Tchaikovsky (1840- 1893)

[3] Rat Pack

[4] Tragic

[5] Theme

[6] Claustrophobia

[7] Ready or Not (2019)

[8] Drama

لینک کوتاه
https://koochemag.ir/?p=17341