دلارام یزدانی: 1373. دانشآموختۀ کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه مازندران، بابلسر؛ دانشآموختۀ کارشناسی ارشد برنامهریزی شهری از دانشگاه بینالمللی امام خمینی، قزوین
فضا یا بنا زمانی ارزشهای خود را به رخ میکشد و مخاطب را به تأمل وامیدارد که در جایگاه درست و مناسب خود قرار بگیرد وگرنه به کشتی به گلنشستهای در میان امواج خروشان شلوغی و ازدحام محیط اطراف میماند تا مشغولیت ذهنی کاربرانش.
Predominance of the idea for the concept; Inspiration or knowledge is the question | Delaram Yazdani
The space or a building present its values and create thoughts in the audience, if it stands in the appropriate and right place. Otherwise, it will remain stuck in the mud, and through bustle of the surrounding environment and the mental preoccupation of its users.
آیا معماری ایستگاه متروی میدانگاه جهاد از یک مبانی نظری مشخص پیروی میکند؟ آیا این میدانگاه یک اثر زیبای خاطرهانگیز محسوب میشود؟ آیا بهعنوان یک بنای عمومی شهری کارایی لازم برای شهروندان را فراهم کرده است؟
حق مطلب این پرسشها با یک آری یا نه ساده ادا نمیشود؛ به عبارتی قضاوتی سخت بر عهدۀ مخاطب میگذارد. هرچند نوع نگاه مشخص به معماری، زندگی و طرز تلقی از جهان هستی را مبانی نظری گویند و از این نظر برخی شکل و ساختار پروژه را بهعنوان مبانی نظری معمار طرح قبول میکنند، ولی در بررسی وجود مبانی نظری باید هدف، ماهیت و گرایش نظری معمار را مدنظر قرار داد تا بتوان در راستای پاسخ به پرسشها قدم برداشت (نقرهکار، 1389). بایستی مبانی نظری عام معمار در سابقۀ وی و پیوند معماری و فرهنگ شامل علوم اجتماعی و فرهنگی ازیکطرف و اصول زیباییشناختی از طرف دیگر را مطالعه و مورد مداقه قرار داد. پرواضح اینکه مطالعه و بررسی کمبودهای محدودۀ اثر و نیازهای شهروندان میتواند راهگشای خوبی برای نیل به پرسشها باشد.
این جستار سعی دارد سه پرسش مطرحشده را کموبیش مستقل از یکدیگر پاسخ دهد؛ بنابراین در کشف ویژگیهای مفهومی، معنایی، کارکردی و زیباشناختی که معمار آنها را در اثر خود، آگاهانه یا ناخودآگاه، القا کرده است یا طرح آنها را به مخاطب القا میکند، میکوشد. بدینجهت مناسبترین روش حصول به نتیجه را -در مدتزمان کوتاه- روش سیر از پرسش به پاسخ اختیار کرده است که بتواند کمبود وقت پرسشگری عام و خاص، از شهروندان تا متخصصان و مدیران را پوشش دهد و راه را برای ادامۀ تحقیق هموار کرده باشد. هرچند این جستار نظر خود را جمعبندی میکند و ارائه میدهد، ولی سعی بر آن دارد که هر خوانندهای خود بتواند در پاسخگویی به پرسشهای مطرحشده نتیجهگیری مشخص و خاص خود را در ذهن سامان دهد. بدین ترتیب، امید دارد ضمن رسیدن به یک خرد جمعی به جمعبندی دیگر مخاطبان احترام گذاشته باشد.
در پاسخ به پیروی کردن از یک مبانی نظری مشخص، حداقل در بررسی این پروژه خاص، لازم است بین مبانی نظری عام معمار با مبانی نظری معماری تفاوت قائل شد؛ به این معنا که پروژۀ میدانگاه جهاد چه میزان به پروژههای قبلی طراح نزدیک است؟ آیا در طرحهای قبلی ایشان سرنخ اندیشهای ثابت، رویکرد و مبانی نظری مشخصی را میتوان رهگیری کرد؟
در تحلیل آثار منتشرشدۀ معمار این پروژه، شاخصهها و معیارهایی که بهطور مشخص شاهدی بر رویکرد یا استفاده از مبانی نظری خاصی باشد که بتواند پیونددهندۀ کیفیت کالبدی بین این پروژه و سوابق طراحی معمار را به نمایش بگذارد، مشهود نیست. درواقع با نگاهی به آثار معمار و تحلیل آنها به نظر میرسد که ایشان در هر پروژهای از نگاه و دریچهای غیرتکراری و غیرثابت بهره بردهاند بهطوریکه میتوان استقلال فکری- نظری مختص به هر پروژهای را بعینه شاهد بود.
از طرف دیگر در اولین نگاه به پروژۀ میدانگاه جهاد، برخلاف آنچه به گفتۀ معمار طرح از تونلهای مترو ایده گرفتهاند اینگونه برمیآید که طرح گرتهبرداریشده از معماری سنتی است؛ این گرتهبرداری حداقل در بافت، رنگ، شکل و ساختار خود را نمایان ساخته است. آیا برای زندگی امروز گرتهبرداری شکلی از معماری سنتی میتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد؟ به نظر اندیشمندان، هنر معماری تابع اصول و ضوابط معین و شناختهشدهای است که پیوندی استوار و ناگسستنی با فرهنگ و الگوهای رفتاری و ارزشهای جامعه دارد و به همین دلیل است که سبکهای معماری هر دوره انعکاس فرهنگ و هنر آن دوره محسوب میشود. تغییرات در معماری با تغییراتی که در سایر سطوح عرصههای زندگی به وقوع میپیوندد، متناسب است. این تغییرات لازمۀ معماری پویا و زنده است تا بتواند نیازهای انسان جدید را پاسخگو باشد. هرچند شاید نتوان سبک معماری این دوره را به این زودیها و به این سادگی تعریف کرد و برای آن اصول و ضوابط شناختهشدهای را ثبت و ضبط کرد، ولی مهمترین نکته در پویایی و زندهبودن یک طرح امکان تعمیمپذیری و استقبال جامعه از اصول، شکلها و تکنیکهای به کار بردهشده در آن طرح است که نه این پروژه از بناهای اطراف خود و نه بناهای این محدوده از این بنا تأثیر و تأثر گرفته است. طرح سنتی خالیشده از مفاهیم و ارزشهای اندیشهای و بسنده کردن صرف به پوستۀ رواقهای آجری در ساخت چهارچوب نظری نمیتواند پویایی و زندگی را به معماری حال حاضر ما به ارمغان آورد درحالیکه این بنا با روش قدیمی آجر و ملاط بین آن و با استفاده از آجر دستساز 300 هزار عددی ساخته شده است. آیا در قرن حاضر ازنظر تکنولوژی و استفاده از مصالح میتوان این حجم از آجر دستساز را با تکنولوژی سدۀ قبل پیش برد و صورتوضعیت 30 میلیاردی برای سال ساخت آن را بر دوش جامعۀ شهری تهران نهاد؟
در رهیافت به پرسش بعدی حاصل نظر اغلب اندیشمندان، معماری امروزه دیگر حاصل صرف هنر نیست. به گفتۀ رایت[1]، معماری هنری است دانشبنیان و داشتن مبنایی اندیشمندانه همیشه ضامن کار معمار خواهد بود (لیلیان و همکاران، 1396: 34) و مبانی اندیشمندانۀ آن باید به زبان هنر و با اصول زیباییشناسانه ارائه شود. برخی بر این دیدگاه هستند که مبانی نظری طراحی معماری به اصول و ضوابط و روشهایی گفته میشود که طراح بعد از شناخت و ارزیابی موضوعات یک پروژۀ خاص برای حصول مبانی نظری اتخاذ میکند. از این دیدگاه آیا طراح در شناخت و ارزیابی موضوعات ایستگاه متروی میدانگاه جهاد ورود پیدا کرده است؟ و اگر ورود پیدا کرده است، آیا موفق عمل کرده است؟ درواقع پرسش این است که مقتضیات زمانه، تکنولوژی و اقتصاد چگونه ایجابی در ساخت چهارچوب نظری پیش پای طراح میگذاشتند. تا چه میزان از مفهوم و اعتبار معنایی «موضوع»، «مترو»، «میدانگاه جهاد» و «ویژگی»های آن در ساخت چهارچوب نظری و استخراج اصول زیباییشناسی استفاده شده است؟ به عبارتی تا چه میزان از مطالعۀ توقعهای فضایی، عام، موضوعی، موردی و موضوعی شهروندان، مخاطبان، متخصصان و مدیران بهره بردهاند (پاکزاد، 1393) و آنها چه رهنمودهایی را به طراح ارائه میدادند؟ آیا با این شکل ویژه از ساماندهی خاص توانسته است به موفقیت پروژه و طراح کمک کند؟ بنا بر اعلام معمار این پروژه، اصلیترین ایدۀ شکلگیری این پروژه به کار بردن شکل مقطع تونل قطارهای متروست؛ اما چرا؟ آیا این ایده انتخاب درستی به نظر میرسد؟ آیا اگر از مفاهیم برخاسته از مفاهیم و حسی که نسبت به مترو داریم، مانند سرعت، نظم و تکنولوژی بالا استفاده میشد، رابطۀ ادراکی و منطقی مناسبتری بین کارکرد مترو و احساسی که بدان داریم به دست نمیآمد؟ کمترین تأثیرش میتوانست در شکل بنا القای حرکت، سرعت، پویایی و تلاش بهجای سکون، ثبات، ایستایی و آرامش غیرواقع شرایط موضع میدانگاه جهاد باشد. از بعد زیباییشناختی منطق شکلگیری باید یک انتخاب عالمانه را طی کند تا بتواند به جمع اکثر نظرهای مطرح پاسخگو باشد.
این در حالی است که توجه انحصاری به یک یا دو مورد -در اینجا بنا بر اعلام معمار طرح، استفاده از شکل تونل قطار و پاسخگویی به تعاملات اجتماعی- حتی اگر نتیجۀ قابل قبولی را در زمینۀ زیباییشناختی و کارکرد به مجموعه بدهد، ولی توان پاسخگویی به بقیۀ موارد را نخواهد داشت. برای مثال در این پروژۀ خاص نمیتوان القای حس سنتی بودن از طریق کالبد بنا و شکل روابط اجتماعی را توجیه کرد، چراکه انتخاب ایده از نقص در مطالعه در رنج است؛ بنابراین در بررسی این طرح به نظر میرسد که از دید منظر شهری و زیباییشناختی ایرادات زیر متوجه پروژه است:
چرا از شکل مقطع تونل مترو ایده گرفته شده است و با القای حس معماری سنتی توجهی به موضع طراحی، بافت جدید و مدرن میدانگاه جهاد نشده است؟ به بیانی دیگر، تفاوت موضع و بستر عودلاجان و جهاد در انتخاب منظر و سیمای مجموعه چه ایجابی در انتخاب پیش میآورد؟
مقیاس غیرانسانی این پروژه برخلاف آنچه از عکسهای هوایی و عکسهای ماکت[2] برمیآید، ضعف در درک کامل بنا و فضای آن را موجب شده است و شکلهای تکرارشونده اغلب کاربران را در دریافت سریع و صریح موضع ورودی دچار سردرگمی میکند. خط بهظاهر پویای ورود و حرکت بهواسطۀ نقاط ثابت، ساکن و در خود تمامشونده به مخاطبان بهجای مفهوم حرکت و سرعت، مفهوم ایستایی و سکون را القا میکند.
این پروژه نمای سمت شمالی (نمای خیابان اصلی) را ترجیح داده و بهاینترتیب نمای سمت کوچه (نمای سمت جنوب) به نمای پشت مجموعه بدل شده است. این ترجیح و این کاهش توجه به طراحی نمای جنوبی مجموعه این ایستگاه مترو موجب خسران اجتماعی، اقتصادی و رفتاری در این کوچه شده است. جانمایی سرویسهای بهداشتی در این موضع، خسران، بیارزشی و بیمقداری را برای کوچه بدان جا رسانده است که وجود این بنا برای این کوچه به ضد ارزش بدل شده است، هرچند از بعد کارکردی جزو بهترین ارزشهای هر محل و موضعی محسوب میشود.
درنتیجه در پاسخ به پرسش اول، پرواضح است که با الهام از مقطع تونل قطار مترو یا با کاربست آجر دستساز و القای حس بافت و رنگ ذهنآشنا و با مراجعه به سابقۀ آثار معمار این پروژه، نمیتوان مدعی شد که این پروژه دارای مبانی نظری متقن و محکمی است.
در پاسخ به پرسش دوم، حس زیباییشناختی با هر «نظم» و «منحصربهفرد بودنی» تهییج میشود (بسکابادی، افهمی و فربود، 1392) و این بنا هم از این قاعده مستثنا نیست، ولی شاید با توجه به تحلیل ارائهشده بتوان اینطور تفسیر کرد که حجمی زیبا در موضعی نابجا، همۀ ارزشهای خود را به ضد ارزش بدل میکند تا آنجا که این پرسش در ذهن ایجاد میشود که آیا خاطرهانگیزی فضا محصول رویدادها، فعالیتها و تعاملات اجتماعی است یا فضا و کالبد آن؟ و به عبارتی سهم کالبد در این خاطرهانگیزی چه میزان میتواند باشد؟
در پاسخ به پرسش سوم، باید متذکر شد که کارکرد این بنا بهواسطۀ سرعت آمدوشد کاربران مترو، اضطراب رسیدنهای بهموقع به قطار مترو و از دست ندادن وسیلۀ سفر، تهیه بلیت و ذخیرۀ زمان، ایجاب میکند که تمامی فضاهای کارکردی از شکل حرکت کاربران تبعیت کند. هرچند نقش دوم این فضا بهعنوان یک فضای تعاملی شهری در میدانگاه جهاد بخشی از پخشایش فضاهای کارکردی را قابلقبول ارزیابی میکند، ولی در جمعبندی، شکل ایستای فضا و آرامش ذاتی قوس و آجر در تضاد با سرعت حرکت مترو و حرکت خطی کاربران است و این تضادها کارکرد این مجموعه را دچار نقص کرده است.
جمعبندی
به نظر میرسد پروژههایی از این قبیل فرصتی هستند برای نمایش اندیشه و تحول معماری جامعه و همچنین الگو شدن، تکرار و تعمیم روشهای جدید طراحی و ساخت برای جامعۀ تحولخواه معماری که از این منظر نیز این مغتنم، فرصتسوزی بزرگی را در این موضع به ارمغان داشته است و معمار به گفتۀ برولین[3]، تنها تحت محدودیتهای شدید زیباییشناسیای که خود برگزیده، طراحی کرده است (برولین، 1383: 142). هرچند پروژه دارای کیفیت ارائه، دقتهای ترسیمی و وقت و توجه بسزا و قابلتقدیری است، ولی طراح از مبانی نظری معتبر بهعنوان خط ثابت فکری خود پرهیز کرده است.
منابع
- بسکابادی، مونس؛ افهمی، رضا؛ فربود، فریناز (1392). «نورواستتیک (زیباییشناسی عصبمحور) و چالشهای پیش روی آن». نامۀ هنرهای تجسمی و کاربردی، 6(12)، ص 45-29.
- برولین، برنتسی (1383). معماری زمینهگرا؛ سازگاری ساختمانهای جدید با قدیم. ترجمۀ راضیه رضازاده، اصفهان: نشر خاک.
- پاکزاد، جهانشاه (1393). مبانی نظری و فرایند طراحی شهری. تهران: انتشارات شهیدی.
- لیلیان، محمدرضا؛ عابدی، مهدیه؛ بقایی، پرهام؛ بهرامی، مریم (1396). نظریهها و روشهای طراحی معماری. تهران: انتشارات آزادپیما.
- نقرهکار، عبدالحمید (1389). مبانی نظری معماری. تهران: انتشارات پیام نور.
بدون دیدگاه