محمدرضا مهدیزاده: 1352. دانشآموختۀ دکتری جامعهشناسی از دانشگاه تهران، محقق در حوزۀ ایرانشناسی توسعۀ انسانشناسی
در طراحی شهرها بخشهایی از جامعه غایباند. زنان از غایبان بزرگ طراحی و توسعۀ شهرها هستند. در این جستار به شهر قم و تاریخچۀ بروز نشانههایی از کنش و فضاهای ناظر بر زنان علیرغم غلبۀ سنت ناهمراه و دلالتها و پیشنهادهایی بر این مبنا میپردازیم.
Development of city based on action and presence of women | Mohammadreza Mahdizadeh
Is it possible to change a masculine city to a women based city and became a sample for global society and women development in life and condition? In this essay, this subject Historically and is inquired in case of a traditional city same as Qom.
آیا سخن از شهر زنانه میسر است؟ آیا جنسیت نیز همچون افزونههای رایج باستانی، اسلامی، فرهنگی، گردشگری، تجاری، سبز، آبی و… قابل اطلاق و اتصاف به شهرها بهصورت عملی و در واقعیت است؟ بهتر است پاسخ بدین سؤالات را در یکی از شهرهای تکین ایران دنبال کنیم.
شاید سخن از صدا و سیمای فراگیر زنان آنهم در شهر قم و در پیچواپیچ گذشته، کموبیش آرمانی یا مزاحی بیش به نظر نرسد، اما بیایید نقبی به تاریخ مکتوب بزنیم (در تاریخ اسطورهای و شفاهی، قلاع دختر و نیایشگاههای ناهیدی و… بزرگترین ردپای زن بر گدار باستانی تاریخ است) و از کهنترین تاریخ مستند این خطه (تاریخ قم) و قلعهای شروع کنیم که در خود زنی را جای داده و شاید به خاطر این زن نیز به قلعۀ جاودانه تاریخ زمانۀ خود و بعدش شده است:
«و قلعهای که… اکنون منسوب است به ابیالحسین بن ابیسهل و این قلعه به نزدیک قالهر است و قلعهای بلند و حصین و محکم است و گویند که در این قلعه زیاده بر صد خانه از سنگ تراشیدهاند و میان آن قلعه و راه آن قلعه، حاجبی و مانعی بوده است و آنچنان بوده که مقابل در آن قلعه مناره بنا کردهاند از سنگ و بنردبان بر آنجا رفتهاند و از سر آن مناره بدان قلعه نردبانی نهادهاند و از آنجا به قلعه رفتهاند و بران گذر کرده و حسین بن ابیسهل در این قلعه بوده است و آن را پناهگاه خود ساخته. چون او وفات کرده است، ابواسحاق ابراهیم محمد قمی حاجب، زن او -عایشه- را خواسته و بر آن قلعه مالک شده است» (قمی، 1385: 213).
شاید عایشه تنها زنی باشد که در این کتاب سترگ نگاشته به سال 378ق نامش -آنهم به قدرت یا صدقهسری مقام حکومتی و حاجب و رئیس دربار (قم یا بغداد: نمیدانیم!) ابواسحاق ابراهیم محمد قمی- از ژرفای تاریخ و از حاشیه، مرز و دوردستها و پرتترین روستای قم (بنا به گفتمان بازمانده تا زمانۀ قمی: از ور اردهار) به گوش ما میرسد. صدایی از فراز و فراخنای قلعه و خانههای حصین و سنگی و دژ تسخیرناپذیری که نبرد و مناره و نردبان را لازمۀ فتح و گشایش و مالکیت قلعه کرده است! گویی تاریخ این خطه برای نخستین بار یک زن را آنهم به نام کوچک و نخست خودش و مهمتر، نامی تا حدی در تعارض با اسامی شایع و مسلط روزگارش بر دوش میکشد و برای آیندگان به یادگار مینهد (عایشه بیشتر نامی مطبوع اهل سنت اسلامی به نظر میرسد تا اکثریت شهر شیعی قم. هرچند در قرن گزارش این واقعه، جمع متکثری از مذاهب اسلامی شافعی، شیعی تا زرتشتی، یهودی و… در آنجا باهم زندگی مسالمتآمیز داشتهاند و امالمؤمنین نیز از زنان برجستۀ تاریخ اسلام با جایگاهی رفیع محسوب میشود).
اگر این سیر تاریخی (و استعارههای مهم مندرج و رخنهکرده در آن نظیر زن، عایشه، قلعه، سنگ، مناره، نردبان و…) را از قرون نخستین اسلامی تا زمانۀ به قدرت رسیدن خاندانهای مختلف شیعی (آلبویه، تیموریان و ایلخانان و مقارن قدرت رسیدن امپراتوری صفویه) دنبال کنیم و ادامه دهیم و جلوتر بیاییم، بازهم صدا و سیمای جنس دوم بشریت و زنان در این خطه با وجود ردپاهای مهم، برفکی و محو است؛ نه در این کتاب مهم که شناختهشدنش نزد دانشوران اغلب مرد ایرانی، خود مدیون یک زن خارجی (آن لمبتون[1] و معرفی و بهرۀ عظیمش در کتاب «مالک و زارع») است، بلکه در کتب تاریخی معاصر قم هم جز به تعداد انگشت، از نام و جای و پای و ندای زنان خبری نیست. تنها حضور و درگذشت فاطمه معصومه (س) در این خاک و از قرن سوم بدان سوست که پای زنان را بهطور رساتر، جدیتر و شاید ناگزیر به این ارض مقدسه باز کرد.
ایجاد سایبان بر مزار این مهمان چندروزه و گذری قم (حدود سال 201ق و آنهم از سوی زنانی دیگر که تاریخ به ما میگوید نخستین گنبدهای یادمانی سایبانی را بر آن بنا نهادند یا توسعه دادند)، ایجاد قبه (در 256ق توسط زینب، نوادۀ امام جواد) و ساخت بارگاه در عصر سلجوقی به همت امیر ابوالفضل عراقی دولتمرد طغرل اول (حوالی 450ق) و تغییرات آل مظفری و صفوی (بازهم به مدد زنان درون حاکمیت صفوی مانند شاه بیگی بیگم، همسر شاه اسماعیل) با توسعۀ شاهانه در عصر صفوی و دفن سلاطین این عصر (مدرسی طباطبایی، 1335: 18- 25) و گسترش تا عصر قاجار کمکم شهر و مردان را به این استان و حرم، خاکسار و فرود میآورد[2]، اما باز در طول این سدهها و سالها نام و اثر برجسته و چندانی از زنان و دختران و مادران زیستۀ اینهمه قرن در بطن و متن و بافتار و تاریخ این شهر نیست. شهر عالمان و مجتهدان و فقها و محدثان و قاضیان شهیر ایران، بر خود نام زنان و دختران را کمتر به ثبت رسانده است، هرچند بزرگترین رجال و کتب رجالی، بزرگترین فقهای اصولی و کتب اربعۀ شهیر شیعه، طبقات مختلف و… را در قامت مردان بزرگ با نامش جاودانه کرده است.
حال بگذارید نبض حیات شهر را در کنار نبض زایش و حیات هستی و بشر یعنی زن و آب، جویا شویم و از کنارۀ آب و رود قمرود واردشونده به قم، سرگذشتش را پی بگیریم و بدان بپردازیم. در پیرامون قم به چند مکان زنانه برمیخوریم که مهمترینشان در حاشیۀ «اناربار» یا «قمرود» است، اما خود شهر قم نیز هماینک مرکز ایرانی جهان تشیع و یکی از چند امالقری آن (در کنار نجف) به شمار میرود. هرچند تأسیس و فعال شدن حوزۀ علمیه آن را در مرکز تحولات تاریخی معاصر قرار داد، اما قم از همان قرون نخست اسلامی به محل هجرت و اقامت معارضان و شعوبیان شیعه و مهاجران از عراق عرب (بصره و کوفه تا کربلا و نجف و دمشق) به عراق عجم (ناحیۀ جبال و ایران مرکزی) و شهری خاص بدل شد. شهری که از قرن دوم بدین سو به روایت کتاب ارزشمند «تاریخ قم» (قمی، 1385) با سه شهر کاشان و آوه مرکز و هلال شیعی یا رافضی وقت و متعارض و فرمانگریز از حکام ناصبی عصر همچون سلجوقیان سنی مذهب (با مدارس نظامیه و دستگاه عقیدتی خواجه نظامالملک و…) به شمار میآمد و کمکم به مرکز مهم تشیع تبدیل شد (راوندی، 1333؛ قزوینی رازی، 1385). هرچند گسترش نهاد حوزۀ علمیه در عصر حاضر به مرکزیت قم و فقاهتمحوری آن، جایگاه مسلط و قابلتوجهی داد، اما این مدفن یک زن در قم بوده که هویت اصلی شیعهمحور و اسلامی را شکل و بسط داده است. بدون حضور خواهر امام هشتم شیعیان و تبدیل آرامگاهش به دال و بهانه و مرکز گردآمدن و زیارت شیعه، این جایگاه حاصل نمیشد، اما گسترش و زیست شهر علیرغم آنکه با دال مرکزی زنانه پیدایش و تأکید و هویت یافته بود، صورت نگرفت و به کمال نرفت.
کالبد و سیما و روایتهای پدیدآمده در طی قرون دربارۀ شهر قمی که با پذیرش یک مهمان زن شیعی و مدفنش و در ادامه، ساخت آرامگاه و توسعۀ یادمان او در طی قرون، قم کنونی (شهری زیارتی) را ساخت، جای خالی جنس دوم و عنصرمحوری شهر را بازهم عیان میسازد. فاطمه معصومه و مدفن ایشان، بنیان مرکزی این شهر زیارتگاهی، نیایشگاهی و شخصیتمحور مذهبی و از همه مهمتر، زنانه را تشکیل داده است، اما در شهر کنونی با گذر چندین قرن، مظاهر و تفاسیر و قصهها و فضاها و آثار مادی و معنوی و رویدادهای گسترش این هویتمندی زنانه و به عبارتی دار زنانه و از همه مهمتر، قطب و مرجعیت زنانۀ شیعی به چشم نمیخورد و -با وام ستاندن از گفتمان سنتی- دارالبنات در دارالاسلام مستحیل و ناپیدا شده است، اما بااینحال چند استثنا را میتوان دید. برعکس با گذر از مرکز به پیرامون و روستاهای قم، به چندین عمارت آرامگاهی و نامجای روستایی برمیخوریم که نشان میدهد گسترش دال زنانه در قم با چند تلاش موقت و کوچک در چند قرن، در مرکز متوقف و در پیرامون تا حدی ولو با سرعت کم و در مقابل ترمز سنتگرای مردسالار ادامه داشته است.
در کنارۀ همین رود روانه به قم، یکی از کهنترین آنها سازۀ آرامگاهی و باشکوه خدیجه خاتون در خلجآباد و مجاور رود اناربار بهعنوان تنها اثر مهم باقیمانده از قرن هشتم قم است. سازه با گنبد هرمی و ششضلعی خود از بیرون و کاشیهایی لاجوردی که فقط بخشی از آنها بر گنبد جان سالم به در بردهاند، با تزئینات داخلی بسیار هنرمندانه و باارزش اعم از کتیبهها و گچبریها و خطوط کوفی و… سال 808 را بهعنوان تجدید بنا نشان میدهد و خوشبختانه معمار و کارگزار یا فرماندار سازندۀ آن (میر غیاثالدین محمد صفی در سال 770 با آثار هنرمندی علی ابن محمد بن ابی شجاع) را هم در گچبریها و تزئینات اسلیمی و آجری داخلی خود ثبت کرده است (مدرسی طباطبایی، 1335: 202؛ پیر حیاتی و نصراللهی، 1393). درواقع این بنا نام روستا را نیز در خود مستحیل کرده و شاید تنها روستای با نام زنانه در حاشیۀ قمرود باشد.
از نکات قابلتوجه دیگر اینکه سه امامزادۀ منظومهای ابراهیم، اسماعیل و یحیی (که شاید قصۀ یکپارچه و واحد دارند) نیز در کنار این بنا تابع و در حاشیۀ نام زنانۀ بنا قرار گرفتهاند. حتی اگر تشکیکات فیض قمی (1350: 426- 435) را در انتصاب محل به دختر امام هشتم بپذیریم (اینکه خاتون نام و لقب ترکی است و این دو محل قدیمی نیستند و خلجآباد، معمور قرن پنجم با ایل مهاجر توسط محمود سبکنگین غزنوی از هند به ایران است و بعدها خدیجه خاتون از جنوب خلجآباد جدا شده و…) هیچکدام باز از اهمیت و نقش زنانۀ محل و تثبیت نام زنان و ارائۀ انواع هنرهای کمنظیر، آرایهها، گچبری، کتیبهها و خطوط مختلف و معماری باارزش از قرن هشتم تا عصر قاجار در این محل کم نمیکند (به نظر میرسد در ایران تنها در میبد یزد و لاران شهرکرد و جادۀ سلفچگان نام و امامزادۀ خدیجه خاتون ثبت شده است). به تعبیری بعد از مجموعۀ عظیم یادمانی معصومیۀ قم (حرم، آستانه، مدارس، صحنها، مساجد و تأسیسات پیرامونی)، این بنا دومین سازۀ کهن و ثبتشده با آرایهها و تزئینات باارزش هنری و ملی است که با نام و دال زنانه بازمانده است و خودنمایی میکند.
در همان منطقۀ مجاور، مقبرۀ امامزاده سید یحیی و حلیمه خاتون در روستای علیآباد نیزار که بنایی قاجاری به شمار میآید نیز نام یک زن را در جمع امامزادگان این خطه به همراه دارد. بازهم کمی آنسوتر نیز مکان مذهبی ساریه خاتون در کنار قلعۀ زندیۀ دولتآباد و کنار قمرود (مجاور روستای دودهک) حضور زن را بر حاشیۀ قم و این رود یادآور میشود. بقعهای با مزار محجر خاتم پیرامون قبر و اشعاری به خط نستعلیق که اگرچه تجدید بنایش قاجاری به سال 1078 و به آقاخان محلاتی (مالک قلعۀ دولتآباد) ربط مییابد (مدرسی طباطبایی، 1335: 210)، اما باز محل گرامیداشت زنی سارهنام پدیدار شده است.
حتی اگر از رود و آب به دیگر سوی قم، یعنی کویر برویم، باز ردپای دیگری از زن قابلمشاهده است. سوای بنمایۀ اسطورهای جمکران در همین محل و مجاور لنگرود هنوز حلیمه خاتون، معرف زنده ماندن نام و نقش یا تأثیر زنان در روستاها و حاشیۀ قم است، اما سازۀ تاریخی و زنانۀ مهمتری در اینجا در طی قرون بازمانده است. در این سوی قم دوباره زنی با بقعه و قبه و معماری چشمگیر به چشم میخورد؛ بقعۀ خدیجه خاتون موسوی موسوم به هفت امامزادۀ قنوات قم (بقعۀ پنج زن: زینب، فاطمه، خدیجه، مریم و رقیه و دو مرد: عبدالله و عبدالرحمان) با کاشیهایی از قرن هفتم و هشتم (فیض قمی، 1350: 505- 513؛ مدرسی طباطبایی، 1350: 172) و معماری و گنبد هرمی و جای دادن چند مرد دیگر در آستانۀ خود، از حاشیه به متن آمده و معرف اهمیت زنانه در قرون گذشته و در پیرامون قم است. باز در این منطقه و دهستان قنوات گنبد سکینه خاتون در زالونآباد و شرق قم نیز از بناهای قرن هشتم گزارش شده است (فیض قمی، 1350: 515) که در عصر صفوی با گنبد و کاشیکاری معرق و صحن و ایوان، تکامل یافته و برجسته شده است (گویا امروزه این مکان در حوالی ویرانههای قاسمآباد با چند خانوار اندک به مزرعه و مجاور جنتآباد تقلیل یافته است) که گنبدی بزرگ با کاشیهای معرق بند اسلیمی و کتیبههای دیگر نیز در آن گزارش شده است (مدرسی طباطبایی، 1335: 174). همچنین برای حلیمه خاتون و رقیه خاتون لنگرود قم نیز بناهای درخور توجه و ثبت ملیشدۀ دیگر عصر قاجاری گزارش شده است که با لنگه درهای منبتکاریشده و کتیبههایی با خطوط ثلث، نشان زنان را در حاشیه بر خود دارند (مدرسی طباطبایی، 1335: 175 و اشاره به رقیه خاتون در فیض قمی، 1350: 518).
با مرور سیر تاریخی، میبینیم هرچقدر از دور و نزدیک و حاشیه به مرکز و قلب شهری و زمانۀ مدرن نزدیک میشویم، صدا و سیمای زنان در شهر «گم» یا «کم» میشود و اثر و ردپایی مؤثر و درخور ندارند[3]. انتظار این است که مرکز برخلاف حاشیه، بهواسطۀ قطب و مرکز زیارتی بنام از یک زن مهم و منبعث از او، همهچیزش تحت تأثیر و تحتالشعاع قرار گرفته است و رنگوبو و فرهنگ و کنش و خو و اخلاق و جوی زنانه به خود بگیرد[4]، اما چنین نیست. در کنار نشر و نگارش هزاران عنوان کتاب و طبقات مختلف روات و محدث و مفسر و رجال و مقالات و استبصارها و استدراکهای بیشمار تولیدشده در این شهر، نام کمتر زنی در آنها بهعنوان موضوع تحقیق، چه برسد به مؤلف و محقق و مؤید (همکار و همراه) به چشم میخورد. گویی زنان هیچگاه نبودهاند و در دامنشان این علما تولد و پرورش نیافتهاند! و از عرش به فرش آمدهاند. اما اینک و در عصر مدرن و رسیدن به حقانیت برابری بشر در حقوق و زندگی و همچنین تأکید سنت اسلامی بر بنمایۀ یگانه و غیرجنسی بشریت و گوهر انسان بودن (خلقکم من نفس واحدة/ اعراف و نسا؛ و برخلاف سنت کهنتر یهودی که زن از مرد نشئت میگیرد!) در شهری که بنیاد و هاله و نام و هویت و مغناطیس دارالسلام و کشش و جذابیت شهر از یک زن معصومه و مسافر برمیآید، باید توقع دیگری داشت و طرحی دیگر درانداخت.
در زمانهای که جهان قرار است داد نیمۀ گمشدۀ خویش و مغبون در فشار و تعصب و غیرت و قشریت سنت مردسالار را بستاند، در زمانهای که زنان نه جنس دوم، بلکه نیمۀ مکمل و مؤثر بشریت و آرامشبخش، صلحآور و مهرآفرین جهان خشن، جنگآفرین، قدرتجو و زورآزمای بخش مردسالار تلقی میشوند، شهر قم ظرفیت و فرصتی شگرف، یگانه، تاریخی و بههنگام برای کنشمندی زنان فراهم میکند. معدود شهر هویتیافته و مرکزیتیافته با زن در این زمانۀ جنگ و تیرگی و خشونت اغلب قبیلهگرایانه، مردسالارانه، قدرتپرستانه و در آماس سنت تعصبگرایانه، به پشتوانۀ سنت ظریف و تکین یک رویداد و دال زنانه با اصلاح و تغییر از درون، میتواند به الگویی مهم و پیشرو -نخست- برای جهان شیعه و در ادامه، ایران و دنیای اسلام و درنهایت جهان در طلایهداری و پیشروی در حرکتی نیکو بدل شود و به شمار آید. نگاه و حرکتی که درواقع بازاندیشی وضعیت زنان در عصر آشوبزدۀ ماست.
انرژی و سرمایۀ تاریخی زنانۀ قم، اگر به مدیریت و برنامهریزی مدبرانۀ شهری، کالبدی، معماری و مدنی و همراهی علمای اسلامی در کنش و خوانشی نو از زنانگی و انسانیت و شهریت و تاریخ درآید، فرصت عظیمی است برای یک تحول و انقلاب فکری، فرهنگی، انسانی و دینی در «یدخلون فی دین الله افواجا». تبدیل شهر به الگو و مثل تکریم، ترقی، کنش و فرابرد زنان در تمام شئون شهری، زیستی، اندیشه و مدیریتی و ساختن شهری زنانه و بروز ارادۀ و اثبات تواناییهای ذاتی آنها و ابطال بیارتباطی جمود و تعصب با دین و مذهب و سنت پویا. هرچند در بنیان و اساس واضح است که شهر، زنانه و مردانه ندارد و شهریت موصوفبردار مطلق و جزمی و ایدئولوژیک[5] نیست و در کل هر مکان زیستی خاصۀ شهر باید انسانی باشد و مکان وقوع کنشها و رویدادهای تمام انسانها، اما مهم است که با کدام نیرو، انگیزه و الگو و رانه، پویایی، حرکت و جهت میگیرد. نیروهای ضامن و دوستدار صلح، پویش، جنبش، دوستی، نیکی، مهر، ثبات و فکر یا نیروهای خشن، اهریمنی، جنگ، جهل، تعصب، زور و تیرگی. برکناری و دور بودن بیشتر انیمای زنانۀ بشر به لحاظ تاریخی از قدرت یا همان زر و زور و تزویر میتواند بعد از گذشت قرنها تسلط ساحت آنیموسی (نرینگی) انسان، فرصتی نو برای جهان آرمانی و بهزیستانۀ ما باشد.
آیا همین تک نمونههای بازمانده از تأثیر و ماندگاری زنان و معدود کنشهای فراموششدۀ آنها در پیرامون قم، به همراه مرکزیت معصومۀ شهر، برای طراحی یک استراتژی و تفکر تکثرگرا، رشدگرایانه و توسعۀ زنان، راهنمای خوبی نیست؟ فرصتی برای بازاندیشی در طراحی و خلق و گسترش فضاهای فراگیر و متکثر کنش و رویداد در همۀ شهرها (خاصۀ اسلامی) برای همۀ اقشار و افراد از هر سن و جنس و فکر و تعدادی و در این مکان و موقعیت خاص و برگزیده و آزمایشی، طرحی نو درانداختن با ارائۀ برنامۀ کلان زنمحور و نمونهسازی شهر بانوانه و راهبرد معرفی این شهر به جهان بهعنوان الگو در یک برنامۀ میانمدت و بلندمدت با کمک و برنامهریزی و طرحهای مختلف، موجب آبرو و اعتبار و فرصت نوین تشیع، ایران و جهان اسلام برای تکریم و توسعۀ زنان و بشریت و بازسازی وجهه و سیمای مدرن و جهانی و انسانگرای خود نخواهد شد؟
پینوشت
[1]. Ann Lambton (1912- 2008)
[2]. بنا به تواریخ مکتوب (تاریخ قم، النقض و…) با مسافرت و درگذشت فاطمه معصومه در 201 ق در قم و در باغ موسی بن خزرج موسوم به بابلان، مالک باغ منزل خود را برای مسجد و باغش را جهت گورستان عمومی موسوم به «باغ بابلان» وقف میکند و قبهای بر مزار مینهند. در اواسط قرن پنجم و سال 437 میر ابوالفضل عراقی مبادرت به تجدید بنای روضه و ایجاد یک بنای آرامگاهی برجی و ساخت مسجد با مناره بر تربیت ایشان میکند. این بنا دربرگیرندۀ چند بقعۀ دیگر (به روایتها سه بقعه) بوده و اغلب حسب نظر فیض زیر گنبد این سال، مدفن هفت تا یازده زن دیگر بوده است که یکی از آنها (زینب بنت الجواد در اواسط قرن سوم) خود مبادرت به گذاشتن قبه بر جوار عمۀ خویش کرده است (فیض، 1349: 390- 395). بدین ترتیب از سایبان بوریایی و قبۀ زینبیه (فیض قومی، 1349: 407) ساختمان سهقبهای بناشده به بهانه و تلاش زنان دیگر توسط میر ابوالفضل عراقی، وزیر طغرل و تشویق شیخ طوسی در 457ق به گنبدی واحد (گنبد عراقی) بدل شد (بنا بر کتاب النقض). از سال 605 تا 613 کار کاشیکاری و تبدیل به مرقد توسط کاشیکار شهیر محمدبن ابی طاهر، سازندۀ کاشیهای حبیب موسی و مسجد عمادی کاشان به دستور امیر مظفر احمدبن اسماعیل مظفری صورت گرفت (فیض، 1349: 415). در سال 925 و عصر صفوی، شاه بیگم صفوی، دختر شاه اسماعیل، بنا را تجدید و ایوان دومنارهای و صحن و مقرنسکاری نیز بدان افزود و باز در سال 965 شاهطهماسب ضریح کاشیکاریشده بدان اضافه کرد که بعدها فولادی شد و از این سالهاست که سنت دفن شاههای صفوی در آنجا شروع شد و در زمانۀ هریک از شاهان علاوه بر دفن در آنجا به تزئینات و بناها نظیر مظیف، مدرسۀ دارالشفا و… اضافه شد. به عبارتی بنای دربرگیرنده در دورههای مختلف تاریخی پدید آمد، اما آغازگرش شاه بیگم صفوی دختر عمادبیگ بود.
[3]. تعداد 1323 نفر امامزاده زن در ایران ثبت شده است که کمترین آن، یعنی 65 نفر متعلق به استان قم و بیشترین، یعنی 206 نفر به اصفهان تعلق دارد (به نقل از جام جم، 1397). https://akharinkhabar.ir/social/4269375
[4]. یکی از برهههای بروز نام یا نقش زنان در تاریخ ایران، دوران تیموریان و خاصه با نفوذ زنان سیاسی آنها نظیر گوهرشاد همسر شاهرخ و… است. هرچند گفته شده است که در این عصر، قم، دارالسلطنه و مرکز عراق عجم در عصر شاهرخ بوده است (رحمتی، 1391)، اما هنوز بررسی و تحقیقی ژرف از تبعات و آثار زنان در این شهر صورت نگرفته است. به نظر نگارنده کثرت بناهای زنانه شاید بیارتباط با نفوذ سیاسی زنان حاکمۀ تیموری در این شهر نیست.
[5] Ideological
منابع
- پیرحیاتی، مهدی؛ نصراللهی، عبدالله (1393). «مروری بر خصوصیات معماری و تزئینات بناهای آرامگاهی قم در دورۀ ایلخانی با نگاهی ویژه بر معماری و تزئینات بنای امامزاده خدیجه خاتون (س) شهر قم». در «امامزادگان تجلیگاه هنر قدسی: بررسی تزئینات و آرایهها در بقاع متبرکه». مقالاتی از اولین کنگرۀ بینالمللی امامزادگان، دانشگاه اصفهان، تهران: نشر سازمان اوقاف و امور خیریه.
- جام جم (31 اردیبهشت 1397). «ایران چند امامزاده زن دارد؟» برگرفته از: https://akharinkhabar.ir/social/4269375
- راوندی، محمد بن علی (1333). راحةالصدور و السرور. تصحیح محمد اقبال، تهران: اساطیر.
- رحمتی، محمدرضا (1391). «قم مرکز عراق عجم در عصر شاهرخ تیموری». پژوهشنامۀ تاریخ اسلام، سال دوم، شمارۀ 6، تابستان، ص 47- 63.
- فیض قمی، عباس (1350). گنجینۀ آثار قم: قم و مشاهد. جلد دوم، قم: مهر استوار.
- فیض قمی، عباس (1349). گنجینۀ آثار قم: آستانه. جلد اول، قم: مهر استوار.
- قمی، حسن (1385). تاریخ قم تصحیح انصاری قمی. قم: کتابخانۀ آیتالله مرعشی.
- قزوینی رازی، عبدالجلیل (1385). نقض (بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض). تصحیح میر جلالالدین محدث، چاپ دوم، تهران: انجمن آثار ملی.
- مدرسی طباطبایی، سید حسین (1335 الف). تربت پاکان. جلد اول، قم: مهر.
- مدرسی طباطبایی، سید حسین (1335 ب). تربت پاکان. جلد دوم، قم: مهر.
بدون دیدگاه