شقایق طاهرخانی: 1358. دانشآموختۀ کارشناسی معماری از دانشگاه سوره و کارشناسی ارشد طراحی شهری از دانشگاه تهران.
تاریخ معماری ایران درواقع اجتماعی است و گاهی عواقب جسمانی و فیزیکی دارد. علاوه بر این، فیزیکی بودن آن چیزی جز اجتماعی بودن نیست. ناگزیر میگوییم: «تاریخ معماری ایران دربارۀ برخورد با جامعه است»، بهخصوص در دنیایی که معماری ایران تا حد زیادی گفتمانی شده است.
The relation of contemporary Iranian architecture to the study, recording and publication of the history of contemporary architecture | Shaghayegh Taherkhani
The history of Iranian architecture is actually social and sometimes has physical consequences. Moreover, its physicality is nothing but social. We inevitably say: “The history of Iranian architecture is about dealing with society”. Especially in a world where Iranian architecture has become discourse to a considerable extent.However, I believe that a narrative such as social history ends here and architectural history or art history beginsthere
در تاریخ معماری دو رشتۀ مجزای «معماری» و «تاریخ» در کنار هم قرار میگیرند. این بدان معناست که نوشتههای تاریخ معماری هم باید تعریف یک شیء، یعنی معماری و هم روش رسیدن به آن شیء از طریق زبان، یعنی تاریخ را توضیح دهند.
وقتی صحبت نوشتن از تاریخ معماری ایران میشود، اولین چیزی که به ذهن میرسد سبکهای معماری ایران است. بهطورکلی برای من رشتهای به نام تاریخ اجتماعی وجود دارد و برخی از ما در درون آن به پدیدههای معماری علاقهمندیم. بااینحال، من معتقدم که روایتی مانند تاریخ اجتماعی به اینجا ختم میشود و تاریخ معماری یا تاریخ هنر از آنجا شروع میشود. تاریخ معماری ایران درواقع اجتماعی است و گاهی عواقب جسمانی و فیزیکی دارد. علاوه بر این، فیزیکی بودن آن چیزی جز اجتماعی بودن نیست. ناگزیر میگوییم: «تاریخ معماری ایران دربارۀ برخورد با جامعه است»، بهخصوص در دنیایی که معماری تا حد قابلتوجهی گفتمانی شده است. من از ابتدا موضعی دارم که میتوان آن را بهطور خلاصه اینگونه بیان کرد: «تاریخ معماری، تاریخ اجتماعی است». نمیتواند و نباید یک منطقۀ منحصربهفرد و بسته برای خود ایجاد کند.
غیرواقعی است که فکر کنیم یک رویکرد شکلدهی خاص در معماری ایران رمزگذاری شده است. من بهعنوان یک معمار و طراح شهری سعی میکنم با چنین آگاهیای کارم را انجام دهم. به عقیدۀ برخی، معمار بودن برای مورخ معماری الزامی نیست. فکر نمیکنم لازم باشد، اما ممکن است فایدهای داشته باشد، زیرا حداقل این فرصت را میدهد تا شاهد کثرت میدان باشیم. اگر شما «فقط» تاریخ معماری یا تاریخ هنر را مطالعه کنید، تمایلتان به این باور که این رشته در درون خود شروع میشود و به پایان میرسد قویتر میشود. اکثر مردم در درک این دنیای متکثر تنها به دلیل مرزهای رشتۀ حرفهای خود، مشکل دارند، اما معماران حداقل به دلیل آزاد بودن، بهاصطلاح مزیتی در تاریخ دارند (نمودار 1).
آیا فکر میکنیم فردی در دنیا وجود دارد که با خواندن متون تاریخ سیاسی و تئوری به سیاست بپردازد؟ یا فکر میکنیم که عمل سیاسی تابعی از نظریه و تاریخ سیاسی است؟ اگر طراح و سیاستمدار را باهم مقایسه کنیم، آیا سیاستمدار برای انجام سیاست نیاز به تاریخ سیاسی دارد؟ تاریخ سیاسی چنین ابزاری ندارد. تاریخ معماری نه ما را در طراحی راهنمایی میکند، نه به ما در تشخیص درست از نادرست کمک میکند. تاریخ بازتاب ما در گذشته است. ما گذشته را بازتولید میکنیم؛ بنابراین ما این فرصت را داریم که همواره دربارۀ گذشته تأمل کنیم. اگر تاریخ را به معنای وسیع آن ایدئولوژیک بدانیم، میگوییم که تاریخ معطوف به درک زمان حال است. ما مدام سعی میکنیم از گذشته بهره ببریم، بهاصطلاح حال را درک کنیم. البته این وضعیت تاریخ معماری را در معماری مشکلساز میکند، اما تاریخ معماری را باید به حال خود رها کرد. انتظار اینکه تاریخ معماری مسیر درستی را نشان بدهد به این معنی است که مورخ معماری بیشازحد مهم است؛ همچنین کسانی را که در زمینههای دیگری کار میکنند، فریب میدهد. آنان حق هردو را ندارند، زیرا مردم همیشه مجبور نیستند برای طراحی تاریخ معماری را بدانند، اما اگر هریک از ما بخواهیم در دنیای امروزی موقعیت فعلی خود را بهعنوان معمار درک کنیم، چه طراحی کنیم و چه نه، به تاریخ نیاز داریم.
امروزه مدام میخواهیم در معماری برای خود یک موقعیت تاریخی تعریف کنیم؛ این چیزی است که معماران آوانگارد را میسازد. چیزی که آنان را آوانگارد میکند این است که دورهای از تاریخ را مییابند و خود را جانشین و مسئول تخریب آن میدانند. وقتی طراحی میکنیم، مجبور نیستیم از تاریخ معماری استفاده کنیم، یعنی تاریخ معماری خارج از حوزۀ ما نیست. ما در تاریخ معماری جایگاه خود را مشخص کنیم. در گذشته هیچکس مجبور نبود با آگاهی از یک موقعیت تاریخی عمل کند، اما اگر امروز این آگاهی وجود نداشته باشد، به این معناست که ما جایگاهی در آن مکان نداریم. منظور من این است که همۀ ما در تاریخ معماری هستیم، نه با محصولاتی که میسازیم، بلکه با گفتوگوی معماریمان هرلحظه به آن کمک میکنیم. وقتی از نظریۀ معماری صحبت میکنیم، دربارۀ تاریخ معماری نیز صحبت میکنیم. تاریخ مطلق معماری وجود ندارد. رشتۀ تاریخ رشتهای است که بهسرعت در حال توسعه و رشد است. امروز میدانیم که زاغهنشینی نیز محصول معماری است و صحبت دربارۀ آن به همان اندازه مهم است که صحبت از مسجد امام اصفهان. تعداد زیادی از مردم ایران میخواهند هر کاری را که در تمام اعصار به نام معماری انجام شده است، با معیارهای معماری یکسان بدانند؛ بنابراین مدام ارجاعات بیملاحظه از گذشته انجام میشود. اگر فکر کنیم که همه در هر عصری معمار بودهاند و همهچیز از قبل محصول معماری بوده است، اشتباه کردهایم.
بااینحال میخواهیم بین امروز و معماران پیشین ایران پیوندی نزدیک برقرار کنیم و بهاینترتیب به خود اجداد کموبیش عالی و معصوم اختصاص دهیم. هیچکس چنین اجدادی ندارد، ما هم نداریم. در هر عصری همۀ اشتباه میکردند، اگر چنین چیزی وجود داشت، چرا رشتههای استاتیک، مهندسی عمران و فناوریهای ساختمان بیشماری ایجاد شد؟ اگر اجدادی داشتیم که اشتباه نمیکردند، همان راه را ادامه میدادیم. نمونههایی از معماری عامیانه را بررسی میکنیم و میگوییم که اینها مقاومترین محصولات در برابر زلزله هستند؛ این اشتباه و فراتر از آن یک دروغ است. میتوان مطمئن بود که محصولات معماری عامیانه راحتتر از ساختمانهای امروزی فرومیریزند. افسانهای وجود دارد که آنها از طریق تجربه آموختند. اگر فقط از طریق تجربه میشد آموخت، چرا امروزه رشتهای به نام مهندسی زلزله وجود دارد؟ ما همواره در حال تحقیق هستیم، دستاوردهای جدید داریم و دستاوردهای قدیمی را رها میکنیم. اینها روشهای رایج تفکر در ایران هستند که تنها به معماران محدود نمیشوند.
من فکر میکنم که مورخان معماری در ایران باید با این وضعیت بهطورجدی برخورد کنند. ما در تلاش برای درک دورانی نیستیم که به پایان رسیده است، ما در آن زندگی میکنیم. تاریخ معماری نهتنها باید به مسئلۀ چگونگی تولید آثار تاریخی معماری بپردازد، بلکه باید به مسئلۀ درک جامعهای نیز بپردازد که اینچنین مصرانه معتقد است که در تاریخ زندگی میکند.
معماری در حال تبدیلشدن به حوزهای است که افراد بیشتری میتوانند در آن صحبت کنند؛ بنابراین به موضوعی تبدیل میشود که در خیابان نیز موردبحث قرار میگیرد. این نشان میدهد که معماری فراتر از حرفه گسترش یافته است. «وسایل این گسترش چیست؟» اگر بگوییم به معنای تولید رسانهای است که افراد بیشتری بتوانند آن را بخوانند، مطمئن باشید که بیشتر معماران به نمایشگاه میروند، اما هیچکس نمایشگاهی را فقط برای معماران برگزار نمیکند. هیچ رسانهای را نمیتوان از بازتولید معماری دور نگه داشت. رسانۀ دیجیتال در گذشته این را به سطح غیرقابلتصور پیشرفتهای رسانده است.
در عصری که کانالهای دیجیتال و اینترنت ظهور کردهاند، حتی سیستمهای مرجع نیز مانند گذشته ادامه نمییابند. حداقل تا جایی که رسانۀ دیجیتال بتواند گسترش یابد، پیشرفت در این زمینه خواهیم داشت. محدودیتی برای استخراج دورهای وجود دارد و گسترش آن تا حد رسانۀ دیجیتال ادامه خواهد یافت. از طرفی، اگر در زمینۀ برپایی نمایشگاهها سرمایهگذاری شود و تعداد نمایشگاهها افزایش یابد وقتی یک بحران اقتصادی به وجود آید (بهعنوانمثال پاندمی ویروس کرونا)، همۀ نمایشگاههای معماری سقوط میکنند. بااینحال، کانالهای دیجیتال به همان سرعت به زمین نمیافتند. تا جایی که بتوانند پیش خواهند رفت.
در خاتمه، در پاسخ به این موضوع باید بگویم که امکانات کموبیش بیپایانی در محیط وجود دارد. حداقل فکر نمیکنم به حد نهایی رشتهای نرسیده باشیم که رسانۀ دیجیتال تعریف کرده است و برای اینکه صدای محصول معماری که موضوع تاریخ معماری عصر حاضر در ایران است بیشتر شنیده شود، باید از طریق رسانههای دیجیتال فعال در این حوزه یا حتی رسانههای اجتماعی با کمک خود معماران، تاریخ معماری حال حاضر را ثبت و نشر داده شود که این خود ارتباط مستقیمی با نهادینه شدن و حرفهای شدن معماری ایران دارد.
مشاهدات اینجانب ؛
نوسنده محترم جستار بصورت منتقدانه (Critically) به موضوع در این زمینه پرداخته است.این نوع نگرش می تواند در نوع خود علمی و نوآورانه باشد، چرا که، مخاطب را در ماورای آنچه که موضوع به آن اشاره دارد فرو می برد و در جستجوی پاسخ و تفسیر به چرایی و چگونگی است. سبک منتقدانه جستار توأم با رویکردهای نظری ( Theoretical Approach) به رابطه بین معماری با تاریخ ، جامعه، ارتباطات، جامعه، هنر، و … می پردازد.این رویکردها، بعنوان یک راهکار برای اصالت معماری معاصر معرفی و به تبیین و تفسیر چرایی و چگونگی درباره اهمیت تاریخ برای معماران پرداخته است. افزون براین، بسط اهمیت این رویکرد به چرایی و چگونگی در یک نمودار بین معماری با سایر حوزه های دانش نشان داده است. گرچه نویسنده محترم مشاهدات و تجربیات خود را در این زمینه ارائه داده ، معرفی منابع و مرجع دهی در محتوای متن می توانست در جهت پشتوانه جستار نقش کلیدی داشته باشند.