فربد افشار بکشلو: 1370. دانشجوی دکتری معماری در دانشگاه یو سی ال انگلستان (University College London)
ندیدن پیوند گذشته با حال و آینده از یکسو و نوع نگاه به غرب از سوی دیگر، سبب شده است تا یادسپاری از تاریخ جایگزین یادگیری از آن در معماری معاصر ایران شود. بازگشت به عقل نقاد برای شناخت این پیوندها تنها راه خروج از این خطای تاریخی است.
Return to Critical Rationalism: historical wisdom means learning from the past, not memorising it | Farbod Afshar Bakeshloo
There is a failure to perceive the relationship between the past, present, and future and balance the exchanges with the Western civilisation in Iranian contemporary architecture. These problems have shifted the approach of “learning lessons from the past” to “memorising the past”. Return to critical rationalism is the only conceivable way to solve this problem.
معرفت تاریخی بهمثابۀ ایستادن بر شانۀ گذشتگان است، چراکه به ما کمک میکند تا وضع موجود را بشناسیم و دگرگونیهای آینده را تخمین بزنیم، ولی این امر، در موارد نادری در تاریخ معاصر معماری و شهرسازی ما رخ داده است. دلیل این ناکامی را باید در رابطهای جستوجو کرد که ایرانیان با تاریخ خود برقرار کردهاند. تا میانۀ قرن سیزدهم شمسی، تاریخ، مجموعهای از روایتها و داستانها دربارۀ گذشته تلقی میشد. در این نگاه، تاریخ میتوانست منبعی برای عبرت گرفتن از گذشته باشد، ولی رابطۀ مستقیم با زمان حال و آینده برقرار نمیکرد. پس از آن که تعاملات با غرب در قرن سیزدهم هجری شدت گرفت، پروژۀ تجدد در ایران آغاز شد. در این پروژه، نگاه نقادانه به دستاوردهای گذشته و یادگیری (نه شیفتگی) از غرب در دستور کار ایرانیان قرار گرفت. ازاینرو، نگاه به تاریخ تغییر کرد. در این نگاه، تاریخ چرایی وضع موجود را تبیین میکرد و یادگیری از دستاوردهای غرب میتوانست میراث گذشتگان را بهروز کرده و به بهبود وضع موجود کمک کند. بهبیاندیگر، بین گذشته و حال رابطۀ مستقیمی برقرار شد، ولی همچنان آینده جایی در این تعامل نداشت. در زمینۀ معماری و شهرسازی، تجلی پروژۀ تجددخواهی را میتوان در توسعۀ تهران در عصر ناصری دید. برای نخستین بار در تاریخ شهر ایرانی، خیابان (بهعنوان عنصری برآمده از غرب) شهر را توسعه میدهد، ولی بازار بهعنوان قلب تپندۀ شهر باقی میماند.
با آغاز قرن چهاردهم شمسی، شاهد عقبگرد در نگاه به تاریخ هستیم. نهتنها تلاشی برای افزودن آینده به رابطۀ بین گذشته و حال نمیشود، بلکه این رابطه نیز به تعلیق درمیآید. در این فرایند، یادسپاری از تاریخ جایگزین یادگیری از تاریخ میشود. نخست، با کودتای اسفند 1299، تاریخ باستان محور اصلی خوانش گذشته میشود و همزمان یادگیری از غرب جای خود را به شیفتگی به غرب میدهد. نتیجۀ این تحولات، برآمدن معماری آرتدکو[1] با پروژههایی مانند ساختمان شهربانی، بانک ملی و… است که با تقلید، نه نوآوری از معماری باستان از آغاز اسارت حال در دستان گذشته حکایت میکند. در مرحلۀ دوم نیز با کودتای 1332، یادسپاری از تمدن اسلامی هدف اصلی قرار میگیرد و در کنار آن، ستیز با غرب جایگزین شیفتگی به غرب میشود. این نگاه گذشتهطلب بهسرعت زمینه را برای برآمدن ایدۀ «بازگشت به خود» در میان ایرانیان فراهم کرد، ولی نحوۀ ظهور و بروز آن در معماری و شهرسازی متفاوت بود. به دلیل اینکه معماری و شهرسازی در معرض مستقیم تحولات کودتای 1332 قرار نگرفت، با تعدیلهایی در ایدۀ بازگشت به خود به سمت استفادۀ همزمان از دستاوردهای روز دنیا و ویژگیهای اقلیمی- هویتی ایران حرکت کرد. برج آزادی، موزۀ هنرهای معاصر و… نمونههای بارز این رویکرد هستند. پسازآن، انقلاب سال 1357 معماری و شهرسازی را در کانون تحولات قرار داد، زیرا شهر و ساختمانهایش باید متناسب با ملاحظات انقلابیون بازتعریف میشدند. ازاینرو، یادسپاری تمدن اسلامی تشدید شد و ستیز با غرب در دستور کار معماری و شهرسازی ایران قرار گرفت. مصلای تهران، توسعۀ حرم رضوی و… بهخوبی این رویکرد را نمایندگی میکنند.
این نگاه گذشتهطلب همچنان در حوزۀ معماری و شهرسازی ایران حاکم است، ولی چگونه میتوان از آن رهایی یافت؟ نخست لازم است تا از نگاه به گذشته بهعنوان آیندۀ مطلوب دست بکشیم تا بتوانیم بیطرفانه شکستها و پیروزیهای آن را ببینیم. هرچقدر آموختن از برپایی مسجد شاه اصفهان ارزشمند است، تبیین دقیق ناتوانی ایرانیان در ساخت ارگ علیشاه تبریز نیز مهم است. سپس لازم است رابطۀ بین گذشته و حال احیا شود. اگر شاهد خطاهای امروز در معماری و شهرسازی ایران هستیم، ریشۀ آن را باید در گذشته، گذشتهای ورای آغاز ورود غرب به ایران، جستوجو کنیم. تأکید بر مصون بودن گذشته از خطا، سبب شده است تا پویایی سنت معماری و شهرسازی ایران را برای همراهی با تحولات زمانه نبینیم. ابداع گنبد در معماری ایران نتیجۀ پیشرفت فن زمانۀ ایرانیان برای غلبه بر محدودیتهای سازهای سقف مسطح بود، یا تغییر ساختار شهر ایرانی از سهگانۀ دژ حکومتی، شار میانی (شارستان) و شار بیرونی (ربض) به ساختار چهارگانۀ دژ حکومتی، میدان، بازار و محلات نتیجۀ همراهی آن با الزامات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دین جدید است.
در گام سوم لازم است برای اولین بار ارتباط سهگانۀ گذشته، حال و آینده وارد نگاه ایرانیان به معماری و شهر شود. امروز ادامۀ گذشته است و آینده ادامۀ امروز. ازاینرو، انتخابهای امروز ما توسط گذشته محدود شده است و انتخابهای آینده نیز توسط تصمیمات امروز تحدید میشود. نمیتوان این رابطۀ درهمتنیده را با برپاساختن یک بنای جدید یا کشیدن یک خیابان جدید بهکلی دگرگون کرد. خیابانکشی در بافت قدیمی شهرها در دوران پهلوی اول به دلیل درک نکردن همین رابطه سبب شد تا نهتنها مشکلات این بخش از شهر تعدیل شود، بلکه جایگاه بازار دچار آسیب جدی در ساختار شهر شود و حیات آن تا به امروز مختل شود. از سوی دیگر، اصرار بر محدود کردن نقش مسکن بهعنوان سرپناه و نیاموختن از این اشتباه سبب شده است تا غالب پروژههای مسکن اجتماعی در ایران از کوی نهم آبان تا به امروز با شکست همراه شود؛ حتی در آخرین مورد نیز ناکامی طرح نهضت ملی مسکن بهطور کامل قابل پیشبینی است. درنهایت، در کنار سهگام ذکرشده، نیاز به بازنگری عمیق در نگاهمان به غرب داریم. در یکصد سال اخیر، افراطوتفریط در این رابطه سبب شده است تا نتوانیم به تعادلی بین میراث گذشتۀ خود و دستاوردهای روز جهان برسیم، بلکه تاکنون ستیزی دائمی بین آنها برقرار بوده است. آنچه در قالب اندیشه و ابزار از غرب میآید، نه به ذات نیکوست و نه نکوهیده. اگر سعی کنیم منطقهای پشت این سوغات فرنگی را دریابیم و با فرصتها و محدودیتهای آن آشنا شویم، میتوانیم به سمت نقطۀ مطلوبتری در معماری و شهرسازی این سرزمین حرکت کنیم. دستاوردهایی مانند «کوی نارمک» و «پیادهراه شهرداری رشت» از این جنس هستند. در مقابل، اگر در برابر آن شیفتگی یا ستیز را پیشه کنیم، یا به طرح «شهستان پهلوی» منتهی میشود یا سر از «پیادهراه میدان امام حسین» درمیآورد.
در مقام جمعبندی، اگر این سخن بندتو کروچه[2] را بپذیریم که همۀ تاریخ، تاریخ معاصر است، آنگاه درمییابیم آنچه معمار و شهرساز ایرانی از تاریخ برمیگزینند و برنمیگزینند چگونه بازتاب عصر آنان است. اگر به دنبال این هستیم که معرفت تاریخی خود را نسبت به گذشتگان ارتقا دهیم تا بتوانیم به شناخت بهتری از حال و به تخمین دقیقتری از آینده برسیم، لازم است تا با نگاه انتقادی بر آنچه در گذشته روی داده است، نظر کنیم، نقاط قوت و ضعف آن را همزمان ببینیم، رابطۀ متقابل بین گذشته، حال و آینده را دریابیم و خود را به دستاوردهای زمانه مجهز کنیم تا بتوانیم با ایستادن بر شانههای غولهای تاریخ، بناها و شهرهای ماندگارتری بنا کنیم. بنابراین، نه بازگشت به خود که «بازگشت به عقل نقاد» است که میتواند ما را از انفعال امروز خارج کند.
بدون دیدگاه