دوچرخه فهم ما از خودمان، نسبتمان با جهان و رابطهمان با شهرهایمان را دگرگون میکند.
به ظاهرش که مینگری، دو چرخ و چندتکه آلومینیوم و آهن و سیم و مفتول بیشتر نیست؛ اما جمع غیر جبری همۀ اینها زمانی که با نیروی توان بدنمند ما بر تکه زمینی به حرکت درمیآید، ابژۀ پیچیدهای میشود که به همین سادگی نمیتوان تعریفش کرد. دوچرخه، با کودکی اکثر ما پیوند خورده، اما جایی در میان جوانیمان گم شده است؛ یعنی همان زمانی که تبعید به انباریهای نمناک شد تا بپوسد و زنگ بزند. هنوز در کنج انباری بسیاری از ما یک دوچرخۀ قدیمی خاک میخورد و اگر حرمت خاطره نبود که آن را در چنین تعلیقی به ابژۀ موزهای تبدیل کند، شاید خیلی زود دور انداخته میشد؛ اما دوچرخه، تنها وسیلۀ بازی کودکیمان نیست.
دوچرخهسواری در میان شیوههای مختلف جابهجایی جایگاه ویژهای دارد؛ وسیلهای ساده که میتواند نقش مؤثری در حوزههای مختلف زندگی شهری داشته باشد. بخش زیادی از جابهجاییهای کوتاه (اغلب زیر 5 کیلومتر) را بر دوش بکشد، در ترکیب با سامانههای حملونقل عمومی بهعنوان مکمل سفرهای بلند باشد، بسیاری از چالشهای محیطی چون آلودگی هوا و صدا را تسکین دهد، سلامتی فردی و اجتماعی جامعه را ارتقا دهد، روابط انسانی و پیوندهای اجتماعی را تقویت کند، موجب ساخت هویتهای اجتماعی- فرهنگی با دیگران و مکانها شود، تجربۀ شهری را دگرگون کند و درنهایت نقش پیشرانی در انسانیکردن شهر و شکلگیری شهر انسانی داشته باشد. فهم چنین ماهیت پیچیده و نقش چندگانۀ دوچرخه و کنش دوچرخهسواری، نیازمند کاربست چشماندازی میانرشتهای و رجوع به روایتها و تجربههای زیستۀ متکثر در ارتباط با آن است؛ امری که هدف پروندۀ «دوچرخه» در این شماره از مجلۀ کوچه بود.
بسیار خوشحالم که توانستیم مجموعۀ متنوع و غنی از یادداشتها را با نگاه متفاوت و متکثر به دوچرخه در اینجا جمع کنیم. در کنار جستارهایی که به گوشههای مختلف تجربۀ زیستۀ دوچرخهسواری و همینطور ابعاد مختلف توسعه و ترویج آن در زمینههای شهری خودمان پرداختهاند، مجموعۀ ارزشمندی از مشارکت غیرفارسیزبانان از نقاط مختلف جهان (آمریکا، هلند، آلمان، اسپانیا، هند، استرالیا، انگلیس و…) را نیز داشتیم که این دسته از یادداشتها را در ضمیمۀ پرونده گردآوری کردیم. این اتفاق بسیار خوبی است که کمک میکند به یک فهم عمیقتر از این ابژۀ پیچیده در ارتباط با جغرافیاهای مختلف دست پیدا کنیم. از سردبیر و مدیرمسئول مجلۀ کوچه، جناب خیاط پور، که فضای کاری منعطفی را برای این پرونده فراهم کردند و تمام کسانی که در تدوین و نشر این مجموعه همکاری داشتند، کمال تشکر را دارم. امیدواریم مجموعۀ حاضر بتواند برای خوانندگانش مفید باشد و گامی در راستای توجه بیشتر به دوچرخه و دگرگونی شهرهایمان به سمت شهرهای انسانمحور بردارد.
Cyclist and his bike, Fernand Léger
بدون دیدگاه