تهران / شهری که باید آن را دوست داشت

مرتضی خیاط پور نجیب
03:543730

تهران همیشه شهر من بوده و من همیشه یک تهرانی بوده‌ام؛ شهری که در محلۀ امیریۀ آن به دنیا آمده‌ام و قصد دارم پس از چشیدن طعم شیرین آزادی و تجربۀ طولانی‌مدت آن در همین شهر بمیرم. همان آزادی‌ای‌ که به خاطر تجربه‌اش هوس مهاجرت و دور شدن از میهن به سرم نزند؛ همان آزادی‌ای‌ که دوستان به هجرت رفته را هم به میهن بازگرداند.
تهران روی نقشه تعین فضایی سال‌های قبل خود را از دست داده و برای من تهرانی که تمام طول حیات خود را در این شهر سپری کردم هم حدومرز مشخصی ندارد، به‌عبارت‌دیگر، حتی به‌عنوان یک معمار-شهرساز نمی‌توانم بگویم شرق و غرب و شمال و جنوب تهران کدام محدوده را دربر می‌گیرد، از کجا شروع می‌شود و کجا به انتها می‌رسد.
تهران علاوه بر از دست دادن مرز جغرافیایی و روانی، از مفهوم بچه‌تهرون هم تهی شده است؛ اغلب اهالی که در یک محل زندگی می‌کنند همدیگر را نمی‌شناسند، حتی ساکنان دیواربه‌دیوار. محله دیگر نه مجموعه‌ای از خانه‌ها و خیابان‌هاست و نه مجموعه‌ای از آدم‌ها که یک محله را می‌سازند، به‌ویژه در مناطق جدید شهرداری که بدل به یک خوابگاه برای آدم‌ها شده که اغلب شناخت درستی از محدودۀ زندگی خود ندارند. به نظر می‌رسد این نبود شناخت که منجر به نبود تعلق‌خاطر شده، به‌مرور دردهای روزافزون را به این شهر تحمیل کرده که برخی در مرحله کارسینوم‌درجا[1] و برخی در مرحلۀ متاستاز[2] قرار دارند که با انتشار عامل بیماری‌زا از یک محل به محل دیگر ایجاد شده‌اند.
تهران نیازمند به احیا و حفاظت فعال از میراث طبیعی، تاریخی و

فرهنگی است و برای ارتقای کیفیت زندگی شهری معلولان و سالمندان راه زیادی در پیش دارد؛ همراه با انبوهی از نازیبایی‌های ایجادشده بر سیما و منظر شهری خود؛ دست‌به‌گریبان با انواع بحران‌ها مانند آلودگی هوا و تأمین آب و فرونشست خاک و ریزگردها.
تهران زنگ خطر نبود احساس تعلق و مشارکت اثربخش و فراگیر شهروندان در نگهداشت پایدار شهر را می‌شنود؛ شهروندانی را در خود می‌بیند که به بهره‌وری انرژی و توجه به انرژی‌های نو و پیامدهای تغییرات اقلیمی در شهر کم‌توجه‌اند. علاوه بر این‌ها، مسائل مهم تخریب تنوع زیستی، مسائل جنگل‌ها و گونه‌های زیستی جانوری و تخریب منابع خاک در این شهر به یک مسئلۀ بی‌اهمیت تبدیل شده است.
تهران سال‌هاست که مسئلۀ سکونت‌گاه‌های غیررسمی، چالش‌های حاشیه‌نشینی و همچنین نیاز بدیهی اما تحقق‌نیافتۀ تمرکززدایی از شهر را که اثر مستقیم منفی بر ناهنجاری‌ها، آسیب‌های اجتماعی و سلامت روان شهروندان دارد در خود تحمل کرده است؛ شهری با مدیران ناتوان در پیدا کردن راه‌حل درآمد جایگزین تراکم‌فروشی، مدیریت بازیافت، مسائل ناشی از انبوه زباله‌ها، نوسازی و بازآفرینی و احیای بافت فرسوده و ناپایدار، همچنین مشکلات زیرساختی ناوگان حمل‌و‌نقل و به اتمام رساندن پروژه‌های نیمه‌تمام شهری و دَه‌ها مسئلۀ کوچک و بزرگ از جنس آتش زدن سطل زباله.
تهران با جناب ملک‌الموت هم دچار مشکل شده، اخبار حاکی از ظرفیت رو به اتمام بهشت‌زهرا برای مردگان این شهر زنده است.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد/ وجود نازکت آزرده گزند مباد[3]، تهران.


[1] Carcinome in situ

[2] Metastasis

[3] حافظ، غزل شمارۀ 106

نقاشی اثر مهدی دشتی در نمایشگاه «ماه صورتی» در گالری سیحون

لینک کوتاه
https://koochemag.ir/?p=11271

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند