رستوران، کافه، پارک یا سرای محله، هر یک فضای عمومی شهری فیزیکی به شمار میروند که اغلب بهعنوان مرکز فعالیتهای فرهنگی عمل میکنند و اجتماعات محلی را گرد هم میآورند.
هر فضای عمومی، متناسب با نیاز اجتماع محلی پیرامون خود، جایگاهی مخصوص پیدا میکند و شخصیت آن شکل میگیرد؛ برخی برای بازی کودکان، برخی برای فعالیتهای روزانه مانند خرید، پیادهروی یا ورزش و برخی نیز همزمان چند فعالیت مختلف را پوشش داده یا در فواصل زمانی منظم رویدادهای گوناگون را پذیرا میشوند تا در نهایت اجتماع پیرامون خود را بسازند. این روزها به اینگونه فضاها که اغلب زیرساخت اجتماعی محسوب میشوند و حیاتشان وابسته به حضور افراد است، بیشتر به دید مهندسی و فنی توجه شده و به جنبۀ انسانی و اجتماعی آن کمتر پرداخته شده است. از سوی دیگر، بهواسطۀ نگاه سوداگرایانه به زمین، بهویژه در مناطق کلانشهرهای کشور، به توسعۀ چنین فضاهایی کمتر اهمیت داده شده و کماکان جنبۀ تجاری آن نسبت به جنبۀ اجتماعی پررنگتر است. این امر در بافتهای ناکارآمد شهری بیشتر مشاهده میشود که چنین رویکردی در کنار ساختوسازهای بیرویه، نامنظم و بدون برنامه، شانس خلق فضای اجتماع محلی را بهعنوان زیرساخت اجتماعی بیش از گذشته کاهش داده است.
علاوه بر این، رؤیای «توسعۀ اجتماع محلی» بدون در نظر گرفتن فضایی که بتواند آن را پوشش دهد، رؤیایی بیش نخواهد بود. در واقع، توسعۀ اجتماع محلی، بهعنوان یک فرایند آگاهانه برای حل مشکلات ناشی از تغییرات اجتماعی توصیف شده است؛ یعنی فرایندی که جوامع را قادر میسازد بهطور جمعی با ارزشها و
مشکلات مشترک خود مقابله کنند؛ پس باید فضایی برای به وجود آوردن این اجتماع وجود داشته باشد. فرایند توسعۀ اجتماعِ محلی، درگیر موضوعات مختلفی است. موضوعاتی نظیر سیاست، اقتصاد، فرهنگ، مردمشناسی و مفاهیمی ازایندست؛ ازاینرو فرایندی چندرشتهای است که از علوم سیاسی، جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی، مددکاری اجتماعی و حتی شهرسازی و معماری نشئت میگیرد. موفقیت فرایند توسعۀ اجتماعِ محلی را میتوان از نظر ظرفیتسازی جامعه، توسعه و توانمندسازی گروه و دستیابی به اهداف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و محیطی قضاوت کرد و همۀ اینها زمانی به بهترین شکل تحقق مییابد که ظرف مناسبی برای آن در محله به وجود آید.
بیایید با قبول لزوم نگاه میانرشتهای به خلق «فضاهای اجتماع محلی» بهعنوان زیرساختهای اجتماعی در شهرهای امروز ایران به یک سؤال چندوجهی توجه کنیم: چگونه، با چه رویکردی و در چه کالبدی میتوان از حداقل فضاهای باقیمانده (بهویژه در بافتهای ناکارآمد شهری) استفاده کرد؟ شاید راهبرد پاسخ به این سؤال، گردآمدن اندیشههایی از دیسیپلینهای مختلف و کمک به حفظ فضاهای مناسب، به بهترین شکل و بهعنوان تنفسگاههای اجتماعی و به دنبال آن توانمند ساختن اجتماعات محلی باشد که از اصلیترین اهداف توسعۀ اجتماعی است. شاید سیاست مورد نیاز این راهبرد، بازتعریف و طراحی فضای عمومی شهری فیزیکی است که بالقوه بهعنوان مرکز فعالیتهای فرهنگی عمل کند و اجتماعات محلی را گرد هم آورد؛ فضایی چون سرای محله، پارک، کافه و رستوران.
شهر گمشده، اثر پرویز کلانتری
بدون دیدگاه