بیا بیرون! فضای عمومی برای شهروند عصر دیجیتال

مرتضی خیاط پور نجیب
08:242.1K0

آواتارها در دنیای واقعیت مجازی این قدرت را به ما می‌دهند که در بازی آنلاین «زندگی دوم[1]» هر کاری را که دوست داريم بدون هیچ‌گونه محدودیتی تجربه ‌کنیم، به سیاحت‌ بپردازیم، کارهای اجتماعی بزرگ انجام بدهیم، با دیگران ملاقات کنیم، به دانشگاه تراز اول برویم، کار، شغل و درآمد مناسب داشته باشیم، با دیگران تجارت کنیم، در کارهای گروهی شرکت نماییم، با يکديگر معاشرت داشته باشیم، در باشگاه‌های مختلف عضو شویم، به ميهمانی برویم، رانندگی در اوج سرعت داشته باشیم، سوار هواپيما شده یا پرواز کنیم، زمين چند هکتاری بخریم، صاحب کاخ شویم، کسب‌وکار پردرآمد راه بیندازیم، کالاهای خاص و گوناگون تولید کنیم، همسری اختیار کنیم، فیلم و موسیقی فاخر بسازیم، سوار بر بالون، هلیکوپتر یا زیردریایی شویم، ایده‌های تجاری خود را به معرض نمایش بگذاریم، به شب‌نشینی‌های آنچنانی برویم و… در مثالی متشابه در فیلم بازیکن شمارۀ یک آماده[2]؛ یک گنج مخفی در دنیای واقعیت مجازی وجود دارد که آواتارها با یافتن آن می‌توانند به این جهان مسلط شوند، پس رقابت برای یافتن آن آغاز می‌شود.

پرانتز باز. اینستاگرام، فیس‌بوک، توییتر، تامبلر[3] و فلیکر[4] و امثال آن‌ها را به‌عنوان شبکۀ اجتماعی یا سوشال نتورک که این امکان را به ما می‌دهند تا عکس‌ها و ویدئوهای خود را در اینترنت با دیگران به اشتراک بگذاریم، از ذهن خود به‌عنوان پیش‌فرض اولیه از جهان مجازی خارج کنید. به دنیایی به‌واقع و به‌غایت مجازی فکر کنید. پرانتز بسته.

نکتۀ اصلی در مفهوم جهان مجازی آواتارها این است که ساکنان آن با ظاهری دلخواه ظاهر می‌شوند و با هم در ارتباط هستند؛ در آغاز ورود به جهان مجازی برای خلق آواتار از خودمان می‌پرسند: من دوست دارم چه‌شکلی باشم؟ رنگ پوستم چه رنگی باشد؟ زندگی در آنجا به‌صورت مجازی و ماوراءالطبیعه در جریان است؛ و در جهان مجازی مانع و محدودیتی برای کیستی و چیستی وجود ندارد. اگرچه تمام نسخه‌برداری‌ها و شبيه‌سازی‌ها، رفته‌رفته مرز ميان دنيای واقعی و مجازی را کمرنگ و نشانه‌های عصر تازه‌ در ارتباطات را روزبه‌روز بیشتر می‌کند؛ جايی که تصويرسازی‌های گرافيکی و فايل‌های کامپيوتری جايگزين فعاليت‌های «واقعی» می‌شود؛ اما همواره این مسئله -جهان مجازی- با مفهوم فضاهای شهری و عرصه‌های عمومی واقعی و قابل حضور فیزیکی مانند: میدان، گذر و خیابان به‌عنوان مهم‌ترین بخش هر شهر و این مسئله که شهر در قالب فضاهای عمومی شهریت پیدا می‌کند؛ معنا و مفهوم فضای عمومی فیزیکی و مجازی در شهر را دچار تقابل کرده است.

سؤال اول: با ظهور جهان مجازی و تعدد شبکه‌های اجتماعی چه لزومی به پرداختن به فضای عمومی واقعی در شهر است؟
پاسخ: شهر یک مفهوم مدنی است؛ یک مفهوم از تعامل و رفتار زندگی و شهرنشینی، دوره‌ای از زندگی بشر که ویژگی‌های خاص خود را دارد و در حال گذر از دوره‌ای به دوره‌ای دیگر است. تخصصی شدن کار، تجارت، خط، حکومت، ساختار پیدا کردن مذهب و دین به‌صورت معبد و… المان‌های شهر هستند و بدون شک حوزۀ اجتماعی و عمومی شهر نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. اگرچه انقلاب اطلاعات و وجود جهان مجازی و حتی سوشال ‌نتورک‌های مجازی اتفاقاتی بسیار مهم در دهۀ پایانی قرن بیستم بود که با وجود عدم توانایی در زیر پا گذاشتن برخی از اصول، مفاهیم کلی را دگرگون ساخت که ما امروزه، همچنان و روزافزون با آن درگیر هستیم، اما این مفاهیم دگرگون‌شده و این دگرگونی در شکل جدیدی از روابط میان آدم‌ها و بهره‌مندی آن‌ها از فضاها به وجود آمد؛ دیگر کتاب‌فروشی، کتاب‌فروشی نیست؛ کتابخانه، کتابخانه نیست و شاید بسیاری از فضاها شکل و کاربری جدید پیدا کرده باشند، اما برای درک تغییرات مفهوم فضای عمومی و ویژگی‌های جدید آن در فضای مجازی باید گفت که به‌طورقطع فضاهای عمومی ویژگی‌های اصلی و تغییرناپذیر خود را حفظ کرده‌اند.

به بیان ساده‌تر، ظهور هر پدیدۀ جدید باعث از بین رفتن پدیدۀ قبلی نمی‌شود؛ تا قبل از قرن 19، نقاش ماهر و قاهر کسی بود که می‌توانست هر چیز را به‌طور دقیق به تصویر بکشد. با اختراع دوربین عکاسی و برخلاف تصور عموم، نه‌‌تنها نقاشی کمرنگ نشد، بلکه مکاتب مختلف دیگری در آن به وجود آمد. درواقع نقاشی به چیزی نگاه کرد که دوربین با چشم نمی‌توانست آن را ببیند. سبک امپرسیونیسم و کوبیسم شکل گرفت و درنتیجه نوع نگاه، مفهوم، فکر و اندیشۀ دیگری نسبت به نقاشی به وجود آمد. حتی با پیدایش دوربین فیلم‌برداری و خلق سینما و پس‌ازآن خلق تلویزیون، هیچ‌یک جای دیگری را نگرفت، بلکه آن بخش از فعالیتی که نتوانسته بود شکل حقیقی به خود بگیرد از آن جدا شد. به‌عنوان نمونه سینما بسیاری از کارهایی را که برای سینما نبود انجام می‌داد؛ مانند گوش دادن مردم به اخبار در زمان جنگ در سینما؛ اما امروز تنها وظیفۀ عکاس ثبت وقایع و چهره‌نگاری نیست، بلکه همانند نقاشی است که می‌تواند چیزی را به تصویر بکشد که در نگاه عادی نمی‌توان آن را مشاهده کرد و در اینجاست که تفاوت‌ها مشخص می‌شود.

نتیجه‌گیری اول: با وجود فضای مجازی، عرصه‌های اجتماعی آنچه متعلق به اصل خود نبود را از دست می‌دهند، ولی نه ویژگی‌های اصلی خود را؛ هیچ‌چیز جای دیگری را نمی‌گیرد، بلکه فضای دیگری برای حالت قبل خود ایجاد می‌کند.برای فهم بهتر نتیجه‌گیری اول، سؤال و پاسخ دوم مطرح می‌شود؛

سؤال: خیابان محل عبور است و یا مقصد؟
پاسخ: خیابان، نه محل عبور است و نه معبر، بلکه تنها مقصد است.
با نگاه به گذشتۀ تا حدی معلوم، اگر با ماشین زمان دان دان ناردو[5] به دوران سومریان، آکدیان و آشوریان بازگردیم، یعنی دورانی که تازه شهرها شکل گرفته بودند، مشاهده می‌کنیم که مرز شهرها در ربض شهر بود، نه در خارج از آن. این تصور وجود نداشت که حاکم، شهر دیگری را جزو شهر خود کند؛ تنها هدف از تصرف، غارت شهر و انتقال انبار آن به شهر خود بود. پس کسی حاکم بود که بر آن‌ها حکومت داشته باشد. پس‌ازآن کوچ‌نشینان وارد میدان شدند. کوچ‌نشینانی که امپراتوری‌ها را شکل داده و مرزها را از مرزهای شهری به راه منتقل کردند، زیرا خانۀ آن‌ها وسیع‌تر از روستاییان و شهرنشینان بود. پس کسی بر دنیا حکومت می‌کرد که بر راه حکومت داشته باشد، همانند هخامنشیان که از طریق احداث کاروانسرا، سرا و چاپارخانه راه‌ها را کنترل کرده و دنیا را اداره می‌کردند. سپس ساحل‌نشینان دریانورد همانند آتنی‌ها و انگلیسی‌ها به قدرت رسیدند. به‌طور حتم دنیای یک بندرنشین وسیع‌تر از دنیای یک کوچ‌نشین است. دنیای او در آن‌طرف اقیانوس‌هاست. درنتیجه با شکل‌گیری راه آبی، کسی بر دنیا حکومت می‌کرد که بر دریا حکومت داشته باشد.

با نگاه به آیندۀ نامعلوم، اگر با ماشین زمان هربرت جورج ولز[6] به آینده سفر کنیم در آنجا می‌فهمیم که بشریت به دو دسته تقسیم شده است: دستۀ اول، الوئی‌ها که اشراف بی‌مایه و ترسویی هستند که در باغ‌های خود زندگی می‌کنند و از میوه‌های درختان تغذیه می‌کنند. دوم، مورلاک‌ها که کارگرانی هستند که زیر زمین زندگی می‌کنند. زحمت‌کشانی که گرچه کور شده‌اند، اما به کمک نیروی گذشته به کار خود روی وسیلۀ مکانیکی پیچیده و زنگ‌زده‌ای ادامه می‌دهند که هیچ‌چیز تولید نمی‌کند. استوانه‌هایی با پلکان پیچ‌واپیچ این دو دنیا را به هم وصل می‌کنند. در شب‌های بی‌مهتاب مورلاک‌ها از مغاک‌های خود بیرون می‌آیند و از الوئی‌ها تغذیه می‌کنند. قهرمان بی‌نام، به تشویق مورلاک‌ها از آینده می‌گریزد و به زمان حال بازمی‌گردد. او از این سفر فقط یک یادگاری ارمغان می‌آورد که آن‌هم گُلی ناشناخته است که چون آن را در زمین بکارند تا هزاران سال نگذرد، شکوفه نخواهد داد.

با نگاه به آینده و گذشته درمی‌یابیم که بشر از زمان شهرنشینی اصول اولیۀ مشترک تغییرناپذیر داشته است که با تمام فناوری‌های به‌ وجود آمده در قرون 17 تا 19، حتی با پیدایش راه هوایی در قرن 21 هم آن مفاهیم ازجمله ارتباط و تعامل تغییر نکرد، بلکه شکلی متفاوتی به خود گرفت. امروزه، راه مجازی جادۀ جدیدی است برای ارتباط میان آدم‌ها. کسی بر دنیا حکومت می‌کند که بتواند آن را کنترل کند. حاکمان جادۀ مجازی کسانی هستند که سلیقه را به وجود می‌آورند و مفاهیم را شکل می‌دهند؛ منجر به تغییر گرایش افراد می‌شوند و خوب و بد را معین می‌کنند. امروز شما را خشمگین و فردا شما را خوشحال می‌کنند.

نتیجه‌گیری دوم: اینترنت مقصد نیست بلکه راه است. راهی است برای رسیدن به عرصه‌های عمومی. راهی همانند جادۀ هخامنشی که فقط شکل آن به‌واسطۀ‌ فناوری جدید تغییر کرده است، اما بر اساس همان مفاهیم عمل کرده و آن‌ها را اصیل‌تر می‌کند. تکنولوژی و فناوری‌های جدید همواره کمک می‌کند تا ماهیت یک امر خالص‌تر و واضح‌تر شود و از حالت قبلی خود بیرون آید. اگرچه نیاز و حضور به عرصه‌های عمومی ضوابط قبلی خود را ندارد، اما جایگاه خود را حفظ کرده‌ است. شاید اینترنت عبور و مرور را کمتر کرده باشد، اما نیاز افراد را برای استفاده از فضای عمومی و شهری از بین نبرده است. کافه‌ها، میدان‌ها و سایر عرصه‌های عمومی به‌عنوان مکانی برای گفت‌وگو، تعامل و ملاقات انسان‌ها با یکدیگر اهمیت بیشتری پیدا کرده‌ است. اگر تنها تصور شود که هوشمند بودن یک شهر یعنی وجود اینترنت و فضاهای مجازی، پس شهر را با سکونت‌گاه و خوابگاه اشتباه گرفته‌ایم؛ حتی با وجود آواتارها!

 

[1]. Second Life

[2]. فیلم بازیکن شمارۀ یک آماده (Ready Player One)، به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، محصول سال 2018 است.

[3]. Tumbler

[4]. Flickr

[5]. Don Nardo

[6]. (1866-1946) Herbert George Wells

لینک کوتاه
https://koochemag.ir/?p=3640

بدون دیدگاه

پاسخ دهید

فیلدهای مورد نیاز با * علامت گذاری شده اند