Khan 19; Fall or Fly | Sanaz Kashizadeh
درست زمانی که انسان سرمست و غره به عصر ارتباطات و اکتشافاتش بود و دنیا را در مشت خود میپنداشت، به ناگاه پدیدهای متولد شد، ویروسی موذی به نام کووید 19. موجودی بیرحم که نسل بشر را بیدفاع کرد. مظلومیتی بیسابقه و آغاز یک فاجعه؛ آیا این پایان قصه بشریت خواهد بود؟ عدهای معتقدند که این تازهوارد واکسن طبیعت است علیه ویروسی به نام انسان! گویی زمین به پا خاسته تا از خودش و همه ساکنانش دفاع کند؛ اما مگر انسان هم بخشی از این اکوسیستم نیست؟ کمی دور از ذهن به نظر میرسد که مادر زمین بخواهد فرزندان خویش را ببلعد.
اما چالش این روزهای ما یافتن این نیست که ویروس، طبیعتساخت بوده یا زاییده دست انسان. هرچه هست تلنگری است بر نسل بشر که از خوابی خوش بیدار شود. ابعاد این بیماری حتی برای متخصصان پزشکی هم بهدرستی مشخص نیست، همه در حال آزمونوخطا هستند؛ تمام مقالات علمی در باب تبعات بیماری است و راهکارها هیچکدام تا این لحظه قطعی نیستند.
کرونا، زندگی روزمره را به یک تراژدی شبیه کرده است که انتظار هر فاجعهای از آن میرود. بازی نابرابری که از شدت ترس و بیثباتی، جلوهای وهمآلود به خود گرفته است. باورش نمیکنیم، همه بیصبرانه منتظریم، منی که ساکن تبریزم، توی هموطن و اویی که در آنسوی این کره خاکی است، در خانه منتظر نشستهایم که شاید دوباره روزمرگیهایمان را داشته باشیم؛ که از سرصبح، سروکله بزنیم با زندگی و آدمها؛ که حس کنیم زندهایم؛ که حس کنیم زندگی و آدمها در هم جریان دارند.
پیشبینی بیرحمانۀ اغلب صاحبنظران این است که در سالهای آتی تجربه بیماریهای پاندمیک بارها و بارها تکرار خواهد شد و زندگی بشر نیازمند مهندسی مجدد است؛ مهندسیای بر اساس تفکری متفاوت در تمامی جزییات زندگی شخصی و کاری، تفکری که ثمرهاش ایجاد قرار و آرامش باشد. هرچند نسل بشر در گذشته نیز تجربه بیماریهای همهگیر را داشته، اما اینبار قصه اندکی متفاوت است.
قرنطینه و خانهنشینی آزمون سختی بود از معماری؛ آیا خانهها و معماری ما ظرفیت این حجم از حضور یک فرد را در خود دارد؟ آنهم بهگونهای که خستهکننده نباشد؟ نتیجه اما ناباورانه روشن است.
خانهای که فکر میکردم با دقت فراوان طراحی شده، چهره دیگرش را نشانم داد! بالکنی که به دلیل تجملخواهی و عدم توجه به اقلیم در طراحی قابلاستفاده و مفید نبود؛ و یا اتاقی که به دلیل نداشتن عایقبندی صوتی مناسب برای شرایط دورکاری، تدریس و… نبود. حتی فروشگاهها و مراکز خرید هم قادر به پاسخگویی در شرایط بحران نبودند؛ و بیمارستانها هم بهدرستی طراحی نشدهاند. پارکها و فضاهای سبز شهر هم آنقدر کم است که حتی نمیشود با رعایت فاصلهای ایمن قدم زد. این روزهای قرنطینه درسی متفاوت از معماری ارائه کرد.
بنابراین، طبق عادتی مأنوس دستبهقلم شدم که نسخهای بپیچم برای برونرفت از این بحران که اگر بهناچار بازهم ویروسی غافلگیرمان کرد معماری قادر باشد پاسخگوی نیازهای جدید باشد. راهکارهایی مانند طراحی فضای باز و نیمهباز برای واحدهای مسکونی، طراحی کاربردی بامها، تعبیه فضای فیلتر ورودی، گنجاندن فضای سبز در آپارتمانها، طراحی آشپزخانه در نزدیکترین فاصله از درِ ورودی، نورگیری و تهویه طبیعی تمام فضاها، بهکارگیری عایقهای صوتی در فضاهای داخلی، استفاده از شیرآلات، درها و دیگر ابزارهایی که نیاز کمتری به لمس دارند، لزوم استفاده از انرژیهای پاک در راستای کم کردن هزینهها، هوشمندسازی بناها، طراحی فضاهایی شناور که امکان تغییر کاربری در شرایط خاص را داشته باشند و…، اما بهراستی آیا اینها پاسخی مناسب خواهند بود برای رسالت معماری در قبال حفاظت از انسان؟ به نظرم این راهکارها، بسیار سادهاند در برابر آنچه باید اتفاق بیفتد. انسان ناچار به تغییر سبک زندگی است. دیگر وقت آن رسیده که جهان را بهگونهای دیگر تصور کنیم، جهانی که در آن تمام مکانیزمها و مناسبات موجود نیاز به بازبینی دارند.
بدون شک این تغییر، از نگاه فردی که سالها بعد به نقد ما خواهد پرداخت نقطه تحول است؛ تصمیماتی که به جای سقوط، پرواز را به نسل بشر هدیه کرد. گویا برای زیستن چارهای جز تغییر نیست…