Boston Strangler (2023)
طاهره جورکش:
مت راکسین[1] در این فیلم به سراغ ماجرای واقعی قتل سیزده زن در دهۀ 1960 در شهر بوستون رفته که پیشتر ریچارد فلیشر[2] در سال 1968 آن را ساخته است. نسخۀ جدید جانی بوستون[3] برخلاف نسخۀ قدیمی که بیشتر تمرکزش بر شخصیت قاتل با رویکردی روانکاوانه است، سعی دارد به زوایای پنهان در نسخۀ قدیمی بپردازد و آن را با پررنگ کردن نقش دو زن خبرنگار در فرایند تهیۀ گزارشهای قتلهای زنجیرهای و کشف هویت قاتل در شهر بوستون به نمایش درآورد. این اتفاق در پس ماجرای جنایی که خود نشان از نادیده گرفتن و توجه نکردن به تجاوز و کشته شدن زنان در شهر است، همزمان با شکلگیری موج دوم جنبش فمینیستی در آمریکا همراه است. وجود خبرنگاران زن و پرداختن به زندگی خصوصی یکی از آنها، نشان دادن شرایط نابرابر و تبعیضهای جنسیتی در محیط کار برای زنان، همچنین تقابل کار خانگی با اشتغال زنان در عرصۀ عمومی خود نشان از مطالبهگری زنان آن زمان برای دریافت حقوقشان در خانه، محیط کار و جامعه بوده است. این امر باعث شده است تا این فیلم سمت و سویی فمینیستی به خود بگیرد. خفه کردن زنان معمولی و تنها و ناشناسی که اکثرشان در دورۀ میانسالی و پیری قرار دارند؛ زنانی که چندان در فضای شهری قابلرؤیت نیستند و از دید عموم مخفی شدند یا به دست فراموشی سپرده شدند و از شهر رانده شدند و در خانه ماندند، با گره خوردن به داستان زندگی لورتا مکلافین[4] با بازی کیرا نایتلی[5] و جین کول[6] که جزو اولین زنانی بودند که دربارۀ یکی از ترسناکترین و بزرگترین پروندههای جنایی تاریخ این شهر به اطلاعاتی دست یافتند که از دید مسئولان مربوط مخفی مانده بود، میتواند مصداق بارز زنستیزی غیرقابلانکار دهۀ 60 باشد. جامعۀ مردسالاری که نه طاقت زنده ماندن و ادامۀ بقای زنان سالخورده در عرصۀ خصوصی را داشت و نه فعالیت زنان جوانتر در عرصۀ عمومی را تاب میآورد.
داستان با صحنههایی از محیط کار مردانۀ دفتر روزنامۀ رکورد آمریکن[7] آغاز میشود که مردان خبرنگار روی خبرهای جنایی و خبرنگاران زن در بخش مد و فشن، رژیمهای غذایی، وسایل خانه و در کل روی سبک زندگی برای زنان کار میکنند. دقیقاً همان بخشی که برای لورتا مکلافینِ خبرنگار، بسیار خستهکننده و تکراری است. او در خلوت خود تمامی اخبار مربوط به قتلهای زنجیرهای در بوستون را پیگیری میکند و در خصوص این خبر جنایی بسیار کنجکاو است تا جایی که از مدیرعامل روزنامه تقاضا میکند تا همانند مردان خبرنگار به او هم فرصتی داده شود تا خبر قتلها را پیگیری کند. مدیر روزنامه در صورتی موافقت میکند که او همچنان اخبار بخش سبک زندگی را کار کند و در اوقات فراغتش به گزارشهای قتل بپردازد. او با پیدا کردن الگویی مشابه و وجه اشتراک بین زنان بهقتلرسیده به حقایقی دست مییابد که منجر به خشم رئیس کلانتری شهر بوستون میشود. کلانتر که نمیتواند از زنان شهر محافظت کند، سعی دارد به بهانۀ زن بودن او صحت گزارشش را زیر سؤال ببرد تا جایی که او را متهم به برقراری رابطه با پلیسها میکند. لورتا در خانه هم تحتفشار است، زیرا محکوم به این است که آنطور که باید به وظایف و نقش مادری و همسریاش نمیپردازد. مت راکسین تلاش دارد تا کهنالگوهای دهۀ 60 را به تصویر بکشد که یادآور سرکوب زنان توسط جامعۀ پدرسالار است. مدیر روزنامه سعی دارد لورتا را از اخبار جنایی دور نگه دارد و پلیس با تهدید سردبیر روزنامه سعی دارد لورتا را از ماجرای قتلهای سریالی بیرون بکشد. شوهرش که در ظاهر از او حمایت میکند، اما ترفیع شغلیاش را به فعالیت حرفهای لورتا ترجیح میدهد. همینطور در طول تهیۀ گزارش و افشاگریهای مربوط به قتلهای بوستون بارها و بارها توسط افراد ناشناس تهدید میشود. مسئلهای که برای دو زن خبرنگار در فیلم «به نقل از او»[8] هم اتفاق افتاد؛ زمانی که قصد داشتند پرده از آزار و تجاوز جنسی زنان در محیط کار توسط هاروی واینستین[9]، تهیهکننده مطرح هالیوود و مدیر شرکت میرامکس[10] بردارند. این نشان میدهد علاوه بر زنانی که توسط قاتلی ناشناس در شهر کشته میشوند، زنانی مانند لورتا و حتی جین هم هستند که قربانی همان سیستم مردسالار میشوند، اما به نوعی دیگر. پروندۀ معروف به «جانی بوستون» یا قاتل زنجیرهای که متهم به قتل 13 زن در سنهای 19 تا 85 سال در سالهای 1962 تا 1964 در سطح شهر بود و باعث ایجاد رعب و وحشت زنان شده بود همچنان باز است؛ مانند فیلم فرانسوی «شب دوازدهم»[11] که زنی جوان در نیمهشب توسط مردی ناشناس در خیابان سوزانده میشود و تاکنون پلیس قادر به حل پرونده نشده است.