Balconies; a Space for Summoning Urban Memory | Mohammad Nazarpour
«بودن» ما در خیابان چیزی شبیه همان مثل هایدگری «بودن» ماهی در آب است. ماهی مادامیکه در آب «غوطهور» است از وجود آب ناآگاه است؛ زمانی این خودآگاهی از «بودن» و «اقامت داشتن» ممکن میشود که ماهی بیرون از این «زیست جهان» گرفتار میشود. «غوطهوری» روزمره ما در تاروپود این شهر، امکان این فهم بیواسطه از شهر را دشوار میکند، مگر بعضی از ما که به شکل آگاهانهای در این شهر «گم» میشویم تا آن را لابهلای خیابانهایش «پیدا» کنیم. […]
بدون دیدگاه