Quarantine; The elimination of all does in favor of one! | Hajar Bagheri
من آدم اجتماعی و اهل معاشرتی هستم و بهطورمعمول بودن در جمع را به تنهایی ترجیح میدهم. به همین خاطر انتظار داشتم این دوره قرنطینه و انزوای اجتماعی بهسختی برایم بگذرد، اما باید اعتراف کنم بههیچوجه اینطور نبود! درست در شرایطی که دوری و تنهایی باعث شده اغلب مردم دلتنگ روزهایی باشند که در جمع گذراندهاند، من در حال لذت بردن از این تجربه موقت انزوا و عزلت هستم! در قرنطینه کمابیش تمام ساعات روز در اختیار خودم هستم؛ و این من هستم که بهتنهایی تصمیم میگیرم هر ساعت از شبانهروز را به انجام چه کاری اختصاص دهم. نه شغلم آنقدر زمانم را میگیرد، نه ترافیک، نه بعضی از رفتوآمدهای فامیلی و غیرفامیلی-که گاهی برایم هیچ جذابیتی نداشتند- و نه هیچچیز دیگری. درواقع همه بایدهای اجتماعی و عرفی از زندگی روزمره حذف شده (غیر از باید اصلی یعنی # در_خانه_ بمانیم)؛ و این یک فرصت طلایی است برای مواجهه بیواسطه با خود.
اما خب از طرفی میدانم این شرایط، نتیجه بدترین پیشامد جهان بعد از جنگ جهانی دوم است و طولانی شدن آن مساوی خواهد بود با هلاک شدن تعداد بیشتری از انسانها و شاید حتی خود من یا نزدیکانم؛ بنابراین درعینحال که در ته دلم از این توفیق اجباری خانهنشینی به دور از دیگران یک جورایی لذت میبرم، با تمام وجود برای تمام شدن این بیماری و بهطور کل، این دوره سنگین دست به دعا برداشتهام. این حس دوگانه به همه وجوه زندگیام سرایت کرده است. دلم میخواهد همراه با اتمام این دوره، پرونده خیلی چیزها را ببندم. از برنامههای نیمهتمام و روابط تهی گرفته تا کتابهای کتابخانه، فیلمهای روی لپتاپ، نخهای بافتنی داخل کمد و… . درعینحال این خاتمه بههیچوجه با نفرت و به معنای خلاص شدن از شر آنها نیست؛ تنها خداحافظی با چیزهایی است که تاریخ انقضایشان به سر رسیده و میبایست با یک سری چیزهای بهتر و بهروزتر جایگزین شوند.
این حس باعث شده است تا بنشینم و جدی به این فکر کنم که درواقع دلم میخواهد چه چیزهایی، دیگر در زندگیام نباشد؟ چه چیزهایی باشد؟ و برای این حذف و اضافات چه کارهایی باید انجام بدم. انگار حین پیمایش یک مسیر یکطرفه فرصتی به من داده شده برای توقف و تنفس. برای اینکه فکر کنم تا اینجای مسیر را با چه کم و کِیفی آمدهام؟ آیا راضی هستم و میخواهم تا انتها به همین منوال ادامه دهم؟ یا نه، باید یک سری تغییرات در طریقه طی کردن این مسیر اعمال کنم؟ فرصتی برای اینکه کولهام را چند دقیقهای بگذارم زمین، محتویاتش را چک کنم؛ فاسدشدهها را بریزم دور و به جایش ببینم چه چیز بهتری هست که میتواند توشه راهم برای باقیمانده مسیر باشد.
به زندگی خودم که برمیگردم، میبینم درعینحال که خیلی چیزها باید همچنان پرقدرت، به حیات خودشان در زندگیام ادامه دهند، خیلی چیزها هم پیدا میشود که باید تاریخ مرگشان به علت ابتلا به کرونا را زودتر اعلام کنم. خیلی از عادتها، افکار، موقعیتها و حتی آدمها! حسی به من میگوید باید قبل از اتمام این دوره، کلک آن چیزهایی را که باید بکنم وگرنه ممکن است در مواردی نحسیشان در زندگی پساکرونایی هم باقی بماند… همزمان با خاتمه دادن به این پروندهها، برنامهریزی برای کارهای جدید را هم انجام میدهم؛ و به جای انتظار منفعلانه برای اتمام بیماری، استارت برنامههای قابلاجرا در قرنطینه را میزنم؛ چراکه اینطور که به نظر میرسد، مشخص نیست برزخ کرونا تا چه زمانی طول خواهد کشید…